جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب دامغان

شهید مظفر دانشفر 1 سپتامبر 14

شهید مظفر دانشفر

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

مظفر چهارم شهریور هزاروسیصدوسی‌‌ونه در خانه مشهدی محمدعلی در روستای عبدالله‌آباد دامغان چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی را در روستای خود و راهنمایی را در شهر نزد پدربزرگ و دایی‌اش خواند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدتقی خیمه ای 1 سپتامبر 14

شهید محمدتقی خیمه ای

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در یکم فروردین سال هزاروسیصدوسی‌ونه فرزند دیگر تقی و فاطمه عبیری در روستای تویه‌رودبار دامغان به دنیا آمد. سه برادر و یک خواهر دارد. پدرش کشاورزی می‌کرد و محمدتقی سه سال بیشتر نداشت که پدر او را تنها گذاشت. بعد از آن مادر با پختن نان، مخارج زندگی او و خواهر و برادرانش را تأمین می‌کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدحسن خوشی 1 سپتامبر 14

شهید محمدحسن خوشی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

نهم فروردین‌‌ماه هزاروسیصدوچهل، خداوند گل وجود محمدحسن را به دست‌های زحمت‌کش فضل‌الله و دامن پاک فاطمه‌خانم هدیه کرد. محمدحسن در شهرستان گلپایگان بر سر سفرۀ زحمت‌کشی پدر و زیر سایۀ بلند محبت‌های بی‌دریغ مادر، روزهای شیرین کودکی را گذراند. پشت نیمکت‌های چوبی شهرستان دورۀ ابتدایی و راهنمایی را به پایان رساند و پس از آن درس و بحث را کنار گذاشت و شانه به شانۀ پدر کشاورزی می‌کرد و نجاری. 

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید مهدی خورزانی 1 سپتامبر 14

شهید مهدی خورزانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

پنجم مرداد‌‌ماه چهل‌‌وپنج به‌‌دنیا آمد. مهدی فرزند ششم حاج قربانعلی بود. زندگی با وجود ده خواهر و برادر دیگر بی‌کم‌وکاست و روبه‌راه بود. برای انقلابی‌بودن فرقی نمی‌کند چندساله باشی. درست مثل مهدی که با وجود دوازده‌سالگی پای ثابت راه‌‌پیمایی‌ها بود و در مسیر جریان انقلاب به انقلاب درونی خویش می‌اندیشید.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدحسن خواجه 1 سپتامبر 14

شهید محمدحسن خواجه

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدحسن فرزند علی‌اصغر در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وسه، در روستای جزن دامغان در یک خانواده شش‌‌نفره به دنیا آمد. دوران دبستان و راهنمایی را در روستا گذراند. برای ادامه تحصیل به دامغان رفت و در هنرستان شهید چمران به تحصیل پرداخت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدعلی خواجه زاده 1 سپتامبر 14

شهید محمدعلی خواجه زاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

گویی زمین رازهای درونش را در اولین روز بهار سال چهل‌‌وسه، وقتی آخرین نوازش‌‌های کم‌‌جان نور خورشید را بر پوست خود حس می‌‌کرد، هویدا کرد و حاصل این هویدای جهانی، شکوفه و گل بود و همراه این همه سرخوشی و رازگشایی زمین، گلی سرآمد تمام گل‌‌ها در خانۀ جعفرآقا در آغوش مادر و لبخندهای اهل خانه عطرافشانی می‌‌کرد. نامش را محمدعلی گذاشتند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدعلی خواجه زاده 1 سپتامبر 14

شهید محمدعلی خواجه زاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدعلی فرزند علی‌اکبر، در سال هزاروسیصدوچهل در روستای جزن دامغان در خانواده‌ای نه‌‌نفره دیده به جهان گشود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی اکبر خلیلی نژاد 1 سپتامبر 14

شهید علی اکبر خلیلی نژاد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

اولین فرزند زندگی مشترک محمد خلیل‌نژاد و سیده­فاطمه شمسی‌نژاد، متولد اولین روز تابستان داغ کویر دامغان در سال هزاروسیصدوچهل‌ودو بود. علی‌اکبر که به قول مادر قرار بود اسمش محسن باشد از پدر درس درست‌کاری می‌گرفت و از مادر، سرمشق صبوری. او که تنها چند بهار را در کویر تفتیده تجربه کرده بود به اقتضای شغل پدر به‌‌همراه خانواده راهی تهران شد. بخشی از دوران تحصیل خود را در کرج سپری کرد. خواندن آثار شهید مطهری و شهید دستغیب پنجره‌ای از شناخت جاودانه‌‌زیستن را پیش رویش گشود؛ به‌گونه‌ای که از آن‌پس برای حضور در جریان انقلاب حجت موجهی داشت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسین خلیلی نژاد 1 سپتامبر 14

شهید حسین خلیلی نژاد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

تازه گرمای نورس سومین ماه بهار سال هزاروسیصدوچهل‌وهفت تن‌پوش بلندی‌های شمیران تهران شده بود که حسین مهمان خانه حاج‌رجبعلی خلیل‌نژاد شد. اگرچه شناسنامه‌اش او را متولد اول خرداد چهل‌وهفت ثبت کرده است اما او سال‌‌ها بعد از شهادت در رویایی صادق تاریخ شهادتش را، تاریخ تولد خود اعلام می‌کند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد خلیلی 1 سپتامبر 14

شهید محمد خلیلی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

از زمستان سال چهل تا زمستان سال شصت زندگی کرد.

نجمه و محمدتقی در روز جمعه، ‌‌ششم بهمن سال هزاروسیصدوچهل، خداوند در خانه‌شان را با آهنگ دلنواز گریه کودکی نواخت و عشق و نور و گرما را هدیه‌شان کرد و آن دو برای سومین بار طعم شیرین فرزند را چشیدند. به یمن ورودش نامش را محمد گذاشتند. عزیز و دوست‌‌داشتنی، دوران کودکی را در کنار سه خواهر و مهربانی‌شان و سایه بی‌منت پدر و مادر ‌گذراند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب