جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب دامغان

شهید احمد مزینانی 1 اکتبر 14

شهید احمد مزینانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

آقامهدی کارگر ساده پمپ بنزین اختصاصی در حوالی نارمک تهران در کنار همسرش فاطمه خانم در همان منطقه زندگی می‌کردند. دومین ماه تابستان گرم و پراضطراب سال چهل‌وشش از نیمه گذشته بود.هفدهم مردادماه نگرانی‌های خانواده آقامهدی به پایان رسید. خداوند مهربان فرزند پسری به آنان هدیه کرد که نامش را احمد گذاشتند.احمد فرزند اول خانواده آقامهدی، دوران کودکی را در نارمک گذراند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید مهدی مزعنی 1 اکتبر 14

شهید مهدی مزعنی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

شهید مهدی مزعنی‌  فرزند حبیب‌الله در  ۱۳۳۲/۰۱/۰۱ در دامغان متولد شد. تحصیلاتش را تا دیپلم خواند پس از پایان تحصیلات در ذوب­ آهن به عنوان تکنسین مشغول کار شد. در محرم سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدمهدی مرشدی 1 اکتبر 14

شهید محمدمهدی مرشدی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

به گواهی شناسنامه‌اش متولد اول بهمن هزاروسیصدوچهل‌ودو بود و اهل کویر دامغان؛ اما نه به جثه‌اش می‌آمد بیست‌ سال داشته‌باشد و نه سبزی و صفایش نسبتی با کویر داشت. بی‌بی‌خانم هم جای همۀ لالایی‌های کودکانه، عشق و ایمان را در گوش فرزندش زمزمه کرده بود و آقا عباسعلی نان حلال را همه‌ شب با طعم مردانگی و غیرت بر سر سفره گذاشته بود.محمدمهدی یلی بود نه‌تنها به جثه که جثه‌اش از همۀ هم‌سن‌وسال‌هایش بیشتر می‌نمود- که در اخلاق هم یک سر و گردن بالاتر.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید سید محمد مرتضوی 1 اکتبر 14

شهید سید محمد مرتضوی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در سحرگاه بیستم فروردین سال پنجاه رویشی مکرر در خانۀ آقا سیدرضا رخ می‌‌داد. دو مولود پسر در ثانیه‌‌های ناب صبح ورود نمودند، سیدمحمد و سیداحمد.

اهل خانه با روشنایی زمین چشمان‌شان از دیدن این دو نوزاد پسر  روشن‌‌تر از خورشید صبحگاهی شده بود. هم‌‌نفسی با منارۀ مسجد ولی‌‌عصر، مسجد محلۀ قدیمی‌‌شان بالامحله و همسایگی‌‌شان با مدرسۀ علمیۀ موسویه سبب شد تا سیدمحمد از ثانیه‌‌های ورود، بی‌‌تاب «حی علی‌‌الصلاه» رازناک پدر شود و نسیم خنک ایمان مؤذن و دم گرم و مؤمنانۀ مادر و زمزمه‌‌های عارفانۀ پدر چه محال‌‌های زیبایی برای سیدمحمد آفریدند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید مرتضی مربی 1 اکتبر 14

شهید مرتضی مربی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

مرتضی مربی، روستازاده‌ای است از دیار کهن، شهر صددروازه که امروزه آن را دامغان می‌نامند. دوم خردادماه سال هزاروسیصدوچهل‌‌‌وسه بود که خانواده مشهدی سیف‌الله با قدم نورسیده‌اش گرمایی تازه گرفت و بوی خوش زندگی را بیش از پیش استشمام کرد.پدرش کشاورز بود و با حاصل دست‌‌‌رنجش خانواده عیال‌وار را با تکیه به قدرت خداوند اداره می‌‌‌کرد. در این رهگذر مرتضی پشتیبان پدر بود و با تراکتور کار می‌‌‌کرد. در خانه هم در پخت نان و کارهای خانه یاور مادر بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدمهدی مربی 1 اکتبر 14

شهید محمدمهدی مربی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدمهدی اولین فرزند محمود و آمنه در اولین روز از شهریور سال چهل‌وهفت در دامغان دیده به جهان گشود و اهل خانواده را خوشحال کرد. تا سوم راهنمایی درس خواند و ترک تحصیل کرد.تا دوم ابتدایی را در روستای رضی‌آباد نزد پدربزرگش درس خواند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدحسین مربی 1 اکتبر 14

شهید محمدحسین مربی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در سال هزاروسیصدوچهل در روستای زرگرآباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. در خانواده‌‌ای اصیل و مذهبی و نامدار. چون پدرش روحانی بود از همان کودکی و نوجوانی به مسائل مذهبی آشنا شد. قرآن را پیش پدر آموخت. اهل مسجد و نماز جمعه بود و مقید به واجبات و ترک محرمات.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید شعبان مربی طزره 1 اکتبر 14

شهید شعبان مربی طزره

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

خانۀ مشهدی علی‌اصغر سال‌ها سوت‌‌وکور بود و جای سروصدای بچه در آن خالی که یک‌‌باره روزنه‌ای قلب این مرد خدایی را روشن کرد و به دلش برات شد تا با توسل به امام رضا(ع) موجبات گرمای خانه‌اش را فراهم کند. زندگی آن‌ها سخت بود و نبود امکاناتی چون آب و برق و از همه مهم‌تر وضع مالی نامناسب شده بود مزید بر علت؛ اما با آمدن این طفل شادی و شعف سرای آن‌ها را فراگرفت و چون این تقارن با ماه شعبان قرین شد نامش را شعبان گذاشتند.تولدش در روز دوم فروردین­ماه سال هزاروسیصدوچهل‌ونه شور و نشاط سال جدید را نیز دوچندان کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عبدالرضا مرامی 30 سپتامبر 14

شهید عبدالرضا مرامی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

عبدالرضا مرامی در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وشش، در کردکوی استان گلستان به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا دوم راهنمایی ادامه داد.

سرباز سپاه شد. اولین بار در سال هزاروسیصدوشصت‌‌وچهار به جبهه اعزام شد. توجه بسیاری به جبهه‌‌ وجنگ داشت. تمام اخبار و اطلاعات جدید جبهه‌ها را دنبال می‌کرد. سایر افراد و نزدیکان خود را هم به این امور توصیه می‌کرد.

چهار ماه در جبهه فعالیت داشت. سرانجام در بیست‌‌وششم خرداد هزاروسیصدوشصت‌‌و‌‌پنج، در خط پدافندی جادۀ خندق، به شهادت رسید. جنازه‌اش پس از تشییع در گلزار شهدای زردوان دیباج دامغان به خاک سپرده شد.

  “راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید محمدرضا مداح مروج 30 سپتامبر 14

شهید محمدرضا مداح مروج

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدرضا فرزند نعمت‌‌الله، بیست‌‌وهفتم اسفند هزاروسیصدوسی‌ونه در روستای نعیم‌‌آباد دامغان در خانواده‌ای متدین و مذهبی به دنیا آمد. در ابتدای تولد مادر خود را از دست داد و در آغوش مادربزرگ جای گرفت.دست تقدیر بعد از سه سال مادربزرگ را هم از او گرفت. پدری که ناگزیر از معلمی و اداره کلاس خود در روستاست، از عهدۀ نگهداری‌‌اش برنمی‌آمد، به­ ناچار محمدرضا را به پرورشگاه تهران سپرد. او دور از آغوش گرم خانواده روزگار را گذراند تا پدر ازدواج کرد و محمدرضا را نزد خود آورد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب