جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب شهدای دامغان

شهید علی حسن بیکی 18 آگوست 14

شهید علی حسن بیکی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در آن هوای سرد زمستان، آقاباقر هر روز منتظر بود که خدیجه‌‌خانم خبر خوشی را به او بدهد. همۀ اعضای خانواده منتظر تولد عضو جدید خانواده بودند. دو روز از اولین ماه زمستان سال سی‌ونه می‌گذشت که این انتظار به پایان رسید. علی عضو جدید و چهارمین فرزند آقا باقر شد. کسی که قرار است تنها بیست‌‌ودو سال در عالم خاک باشد و سپس راهی افلاک.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید زین العابدین حسن بیکی 18 آگوست 14

شهید زین العابدین حسن بیکی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌ویک خورشیدی در شهرستان دامغان فرزند آخر محمدمهدی حسن‌‌بیکی و صغری حقیری به دنیا میآید. پدر و مادر او را زین‌‌العابدین مینامند و این به دلیل ارادت‌شان به امام چهارم(ع) است.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید قربانعلی شیرمرغی 18 آگوست 14

شهید قربانعلی شیرمرغی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

پانزده مردادماه سال هزاروسیصدوسی‌ودو گل‌خنده‌های شکرین پسته‌زارهای دامغان به بار نشسته بود که قربانعلی در روستای جزن دامغان به دنیا آمد. قبل از آن‌که روی مهربان پدر را ببیند و یا دست نوازشگر پدر اشک‌های کودکانه‌اش را برچیند روزگار رخصت زیارت رخسار پدر را از او گرفت. نامش را مهربان مادرش به عشق مولا علی(ع) قربانعلی گذاشت.  همان مادری که خود در هیاهوی جنگ و حادثه همانند بسیاری از شیرزنان این مرز ‌‌‌و بوم مدتی را در جبهه به تدارکات و پشتیبانی رزمندگان پرداخت. شاید می‌دانست که روزی پسرش در امتداد مولامداری‌اش به شهادت می‌رسد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید اسماعیل حدادی 18 آگوست 14

شهید اسماعیل حدادی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

چهل روزی از آغاز بهار سال چهل‌‌وهفت می‌گذشت. در آن روزهای تاریکی که حکومت وقت با ظلم و بی‌‌عدالتی، پرده‌ای غبارآلود بر چهره نورانی خورشید ایمان مردم انداخته بود، باز هم زمزمۀ خوشحالی مردم و تبریک آن‌ها به یکدیگر شنیده می‌شد.

هشتم اردیبهشت بود. سال هزاروسیصدوچهل‌وهفت. مردم هر محل به سنت دیرین خود به دیدار هم می‌رفتند. فرارسیدن عید مومنان، عید قربان را به یکدیگر تبریک می‌گفتند. آقا ابراهیم در روز عید قربان در کنار همسرش طیبه خانم و دو فرزندشان، شادتر از همه اهالی محل بودند. زیرا خداوند فرزند دیگری به آن‌‌ها عطا کرد و نامش را به یمن ورودش در عید قربان و برپا نگه داشتن عَلَم ایمان‌شان، اسماعیل گذاشتند. اسماعیل در تهران متولد شد و در همان شهر دوره کودکی را سپری کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسین شیرپور 18 آگوست 14

شهید حسین شیرپور

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بیستم خرداد سال چهل‌‌‌وسه، به ارادۀ خالقش چشم‌‌‌هایش را گشود تا در عالم خاک نفس بکشد.

آمدن نوزاد در ماه محرم، رحمت‌‌‌الله را بر آن داشت تا نام فرزند را به حرمت ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولایش حسین، حسین برگزیند. حسین در خیمه‌‌‌گاه مولایش رفته‌‌‌رفته تنش جان شد و جانش جانان. پس از آن پای در راه نهاد که باید بی‌‌‌سر و پا و ‌‌‌تن می‌‌‌رفت. از خود گذشت تا به ملکوت رسید.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد حبیبی 18 آگوست 14

شهید محمد حبیبی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”  

در شمالی‌ترین منطقه دامغان (شهر دیباج)، چند روستا در دامن سرسبز و کوهستانی البرز جا خوش‌‌ کرده‌اند. نام یکی زردوان است. این روستا با درختان سرسبز  گردو و آب چشمۀ جوشان و خنکش تن به بهار سال هزاروسیصدوسی‌ودو سپرده بود و مردم باصفا و صمیمی‌اش روزهای خوب بهار و زندگی باطراوت در سایه‌‌سار لطف خداوند را تجربه می‌کردند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید مهدی شیخ الاسلامی 18 آگوست 14

شهید مهدی شیخ الاسلامی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

دوم خردادماه سال پنجاه شمسی بود. احمد و محمد دو برادری بودند که شاید از محمودآقا خوشحال‌‌تر، چرا که به جمع برادری‌‌‌شان یک نفر اضافه شده بود. مهدی سومین پسر خانواده بود. محمودآقا نیز شادی در دلش موج می‌‌زد. مهدی نام گرفت چون خانم علی‌‌نژاد، امام‌‌ زمان(عج) را ناظر بر تمام لحظات زندگی‌‌اش می‌‌دید. او فرزندانش را در سایه محبت امام ‌‌زمانش(عج) پرورش می‌‌داد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید احمد شیخ الاسلامی 18 آگوست 14

شهید احمد شیخ الاسلامی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

اولین روز بهمن‌‌‌ماه سال هزاروسیصدوچهل‌‌‌وچهار بی‌‌‌تاب آمدن شد و تاب ماندن در جهان کوچک و چشمان بسته را نداشت. نفس می‌‌‌خواست و جهانی بزرگتر و پر از نور. به تجربه پا بر زمین نهاد. به یمن آمدنش، زیباترین نام را برایش برگزیدند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علیرضا شهمیرزادی 18 آگوست 14

شهید علیرضا شهمیرزادی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

پر بود از شور و نشاط و دل‌ربایی. پای در خاک و روحش در مسیر خدایی‌‌‌بودن اوج می‌گرفت. نازی و طنازی از همۀ وجودش می‌جوشید. انگار از این کرۀ خاکی دل‌ کنده بود.

به گواه شناسنامه‌اش هفتمین روز از آخرین ماه سال ‌هزاروسیصدوچهل‌ودو شهرستان دامغان شاهد رویش ستارۀ وجودش بود. آرام‌آرام بالید و به‌‌ رسم همۀ بچه‌های هفت‌ساله راهی دبستان شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید شهاب شهابی 18 آگوست 14

شهید شهاب شهابی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

خانواده و خانۀ آقا رضا و شمسی‌‌خانم، این زوج صمیمی و گرم، در هشتمین روز آبان‌‌ماه سال سی‌‌ونه، ستاره‌‌باران شد. شهاب اولین پسر خانواده بود.

آقای شهابی خود چراغ هدایتی بود برای بچه‌‌های شهر؛ چه روزها در پشت نیمکت‌‌های کلاس و درس و چه در زمان‌‌های دیگر، در میان مردم شهر. شهاب دوران خردسالی‌‌اش را زیر چتر هدایتگری پدری فرهیخته و مادری بردبار و صبور گذراند. به دلیل هوش سرشارش مورد توجه همه دوستان و آشنایان بود.

ظش ادامه مطلب

ادامه مطلب