نوشته هایی با برچسب شهدای دامغان
19 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
عباسعلی فرزند علیاکبر بیستوهشتم آذرماه هزاروسیصدوسیوهشت در روستای نعیمآباد دامغان چشم به جهان گشود. تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی ادامه داد. برای به دست آوردن شغلی مناسب راهی تهران شد و در کنار عمو به حرفه دوزندگی روی آورد. عباسعلی در یک خانواده متدین در نهایت سادهزیستی رشد یافت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
19 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در یکم آبانماه سال یکهزاروسیصدوسیودو در خانوادهای متدین و زحمتکش در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش مشهدی علیاصغر به کار حلاجی مشغول بود. او با تلاش و زحمت بسیار سعی میکرد تا لقمهای نان حلال بر سر سفرۀ خانواده بیاورد. کار برایش شب و روز نداشت. با جدیت و پشتکار میکوشید چرخ زندگی خانوادۀ پرجمعیت خویش را بچرخاند. مادر خانواده نیز در تلاش و تکاپو پابهپای مشهدی علیاصغر کار میکرد و در عین حال لحظهای از تربیت فرزندانش نیز غافل نبود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
19 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در خانوادهای متدین و زحمتکش در بیستوسومین روز از پنجمین ماه سال هزاروسیصدوسیونه در شهرستان دامغان به دنیا آمد. مشهدی علیاصغر با تلاش و جدیت، همۀ سعیاش را میکرد تا چرخ خانوادۀ پرجمعیتش را بچرخاند. از بام تا شام برای مردم شهرش حلاجی میکرد و در پی آوردن رزق و روزی حلال برای خانوادهاش بود. مهربان مادر خانواده نیز پابهپای مشهدی علیاصغر در همۀ کارها یار و یاورش بود و در عینحال لحظهای از تربیت و تعالی فرزندانش غافل نبود. حتی درحال لحافدوزی و خیاطی، تمام عشقش به خاندان نبوت را به مذاق جان فرزندانش میچشاند. هیچ چیز را برای بچهها کم نمیگذاشت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
19 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
پدرش سیدحسین، سلاله پاک حضرت زهرا(ع) بود و زادگاهش حیدرآباد از توابع شهرستان دامغان. هشتمین فرزند خانواده در سال هزاروسیصدوچهلوپنج به دنیا آمد.
دوران ابتدایی را در همانجا پشت سر گذاشت. اواخر دوره راهنمایی او مصادف بود با شکلگیری انقلاب.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
19 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
اواسط پاییز هزاروسیصدوسیوسه بود که خدا گل وجود سیدرضا را شکوفا کرد. سیدرضا در هُرم نفس مادر و زیر سایۀ سبز پدر درس انسانیت، غیرت و مسلمانی آموخت. رشد کرد، بالید و بالغ شد. نوجوان بود که به تهران رفت. کار کرد و در کنارش درس خواند و سپس به استخدام دادگستری تهران درآمد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
19 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
ششمین روز اردیبهشتماه هزاروسیصدوسیویک، هوا در اوج لطافت و زیبایی بود. بلبلان بر شاخ سبز درختان غزل میخواندند و گلها دامنۀ سبز کوههای روستا را آذین میبستند که خبر ولادت عزتالله را نسیم در روستا پراکند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
19 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
رمضانعلی حسنی در فروردین هزاروسیصدوچهلودو در دامغان چشم به جهان گشود. دوران تحصیل وی مصادف شده بود با روزهای پر هیجان انقلاب.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
19 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
حسینعلی حسنی فرزند سعدالله، متولد دوم اردیبهشتماه هزاروسیصدوچهلوهشت در شهر نکاست.
مقطع ابتدایی را در نکا گذرانید و سپس همراه خانوادهاش به کلاتهرودبار دامغان آمد و در مدرسه راهنمایی علوی به تحصیل پرداخت. به خاطر شرایط نامناسب اقتصادی خانوادهاش، از تحصیل دست برداشت و اولویت را به کار و تلاش در کنار پدر داد تا از این راه شاید بتوان به وضعیت معیشتی بهتری دست یافت.حسینعلی علاقۀ زیادی به امور فنی داشت. به همین سبب موفقیتهایی هم به دست آورد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
19 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
اولین روز آخرین ماه سال هزاروسیصدوچهلوسه، محمدتقی در شهر دامغان در خانوادهای متدین، مذهبی، صبور و زحمتکش به دنیا آمد. مادرش صغری خانم و پدرش آقامحمدمهدی نام زیبای محمدتقی را برایش انتخاب کردند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
19 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محسن فرزند باقر، سال هزاروسیصدوسیویک در دامغان متولد شد و تحصیلاتش را در همانجا تا دیپلم گذراند. بعد به خدمت سربازی اعزام شد. در دوران انقلاب همگام با مردم در فعالیتهای ضدرژیم شرکت فعال داشت. در سپاه دامغان بهعنوان نیروی رسمی مشغول شد. از طریق سپاه، مأموریتهایی به وی محول شد که یکی از آنها جنگ با ضدانقلابیون در کردستان بود. به او لقب مالکاشتر را داده بودند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب