نوشته هایی با برچسب دفاع مقدس
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
داود فرزند علی، در خانوادهای کشاورز و دیندار، در اولین روز بهار سال هزاروسیصدوپنجاه به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود، روستای حاجیآباد سبحان دامغان گذراند و برای ادامۀ تحصیل در دورۀ راهنمایی به روستای صیدآباد میرفت. او در حین تحصیل در کار کشاورزی نیز به پدرش کمک میکرد.
در همان دوران بود که عشق و علاقۀ او به حضور در جبهه شکل گرفت. بارها از خانه و مدرسه برای همراهشدن با کاروان رزمندگان فرار کرد تا سرانجام در سن چهاردهسالگی وقتی در پایۀ دوم راهنمایی درس میخواند، بهعنوان بسیجی، علیرغم مخالفت اطرافیان به جبهه اعزام شد و در سن شانزدهسالگی در ماووت براثر اصابت تیر به صورت، در تاریخ بیستوچهارم اسفندماه سال هزاروسیصدوشصتوشش، به شهادت رسید و جسم پاکش در حاجیآباد حاجعلیمحمد در خاک آرمید.
“راهش جاوید باد”
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
غلامحسین فرزند ولیالله متولد سال هزاروسیصدوهجده در روستای رضیآباد دامغان چشم به جهان گشود. تحصیلات خویش را تا پنجم ابتدایی ادامه داد. آنگاه بهاتفاق خانوادهاش در شهر امیریه ساکن شدند. قبل از پیروزی انقلاب کاسب بود. از سال هزاروسیصدوچهل تا سال پنجاهوهفت در تهران ساکن شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به شهر امیریه برگشت و مسؤولیتهای اجتماعی را بر عهده گرفت؛ از جمله عضویت شورای اسلامی و عضویت در بسیج و کمیته انقلاب اسلامی را میتوان نام برد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در هوای سرد و سنگین دیماه در روستای دورافتاده اندرخ از توابع مشهد کودکی به دنیا آمد که نامش را حسین گذاشتند. او دومین فرزند خانواده بود. حسین آرامآرام در میان مردمی مهربان، ساده و صمیمی بالید. تحصیلات ابتدایی را در همان روستا به پایان رساند. چرخ زندگی میچرخید؛ اما نه به کام دل بلکه بهسختی. روزگار بر وفق مراد نبود. حسین پا به دوران نوجوانی گذاشته و نگذاشته سایه پدر و مادر از سر او رخت بربست.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
دوازدهمین روز از تیرماه سال هزاروسیصدوبیستوپنج روستای کویری حسنآباد دامغان که گرمای طاقتفرسایش رمق و تاب را از تن میربود، در خانۀ سیدمحمدعلی عطر سپند و صلوات و گریههای از سر شوق، طراوتی بهاری را در مشام جان خانواده میریخت. سیدعلی سومین پسر خانواده متولد شد. شور و شادمانی، زندگی ساده و صمیمیشان را پر کرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
1 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سال هزاروسیصدوچهلوسه هجری شمسی، روستای قلعه چهارده (دیباج) دامغان، مسلم و معصومه در انتظار تولد فرزند چهارم خود نشستهاند. نوزاد پسر بود. نامش را محمدصادق نهادند.کودکی و نوجوانیاش در محیط روستا سپری و درآمد خانوادهاش از دسترنج کار کشاورزی و کارگری پدر و خودش تأمین میشد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
1 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سال هزاروسیصدوچهلویک هجری شمسی، دفتر روزگار ورقی دیگر خورد و نام محمد فرزند علیاصغر را در بیستوهفتمین روز از شهریور در خود ثبت کرد. نامی که پدر برایش برگزید و شناسنامهاش را به آن مزین کرد، بهترین نامی بود که کائنات را به وجد میآورد و جملگی درود و سلامش دادند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
1 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمدرضا سال هزاروسیصدوچهلوچهار در دامغان به دنیا آمد. علیآقا و صدیقه خانم، پدر و مادرش هستند. ابتدایی را در مدرسۀ هاتف و راهنمایی را در مدرسۀ شهید اختری به پایان برد. مدت هفت ماه بهعنوان شاگرد مکانیک به فعالیت پرداخت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
1 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
غلامحسن فرزند محمدنبی، سال هزاروسیصدوچهلوهفت در روستای مهماندوست از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. او سه برادر و چهار خواهر داشت.تحصیلاتش را تا مقطع ابتدایی در زادگاهش به پایان رساند. سپس در کنار پدرش به آسیابانی و باغبانی پرداخت. ادامه مطلب
ادامه مطلب
1 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
رجبعلی فرزند نصرتالله سال هزاروسیصدوچهلودو در روستای ورزن چهارده (شهردیباج) دامغان، در یک خانواده مذهبی بهدنیا آمد. با شروع مدرسه، همانند دیگر دوستان همسنوسالش وارد کلاس و درس شد. مقطع ابتدایی را در مدرسه دیانت و راهنمایی را در مدرسه امیرکبیر دیباج گذراند. تا دوم راهنمایی درسش را ادامه داد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
1 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
مظفر چهارم شهریور هزاروسیصدوسیونه در خانه مشهدی محمدعلی در روستای عبداللهآباد دامغان چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی را در روستای خود و راهنمایی را در شهر نزد پدربزرگ و داییاش خواند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب