نوشته هایی با برچسب دفاع مقدس
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
چهاردهم تیرماه هزاروسیصدوسیونه بود و روز عاشورا که صدای گریۀ طفلی از خانۀ مشهدی نوحعلی بلند شد.
پدر نامش را علیاصغر گذاشت تا به کودک شیرخواره شهید کربلا اقتدا کند و عشق به ولایت را با لبیکگفتن به ندای امامش به تکامل برساند. جانش را در طبق اخلاص گذارد و به لقای ایزد متعال دست یابد. نام خانوادگیاش نجارتنور بود که به خاطر عدم سهولت تلفظ، آن را به ذاکریمهر تغییر داد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
علیاصغر فرزند حسین در سال هزاروسیصدوچهلوپنج، در گرگان متولد شد. فرزند چهارم خانواده بود. سه برادر و سه خواهر دارد. تا پنجم ابتدایی را در گرگان خواند. خانوادهاش از گرگان به روستای مهماندوست دامغان نقل مکان کردند. تحصیل را رها کرد و به کار پرداخت. در کنار پدر در مغازهداری شاگردی کرد. سر زمین کشاورزی هم کمکش میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
رجبعلی فرزند ابوالفضل و سارهخاتون در سال هزاروسیصدوچهلوپنج در طزره دامغان به دنیا آمد. چون در ماه رجب به دنیا آمد، او را رجبعلی نامیدند. تا سوم راهنمایی را درس خواند. با تشکیل بسیج به عضویت بسیج درآمد و با جهاد سازندگی در کاشت و برداشت گندم و جو همکاری میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
حسن فرزند محمد و زینب در دهم خرداد هزاروسیصدوپنجاهویک، در روستای طزره دامغان به دنیا آمد. تا اول راهنمایی درس خواند و ترکتحصیل کرد.چند سالی را به کار کشاورزی و کارگری پرداخت. با فعالشدن ستادهای پشتیبانی جنگ با سن کمش در جمعآوری کمکهای مردمی به جبهه همکاری میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
ابوالقاسم فرزند علی، در تاریخ چهاردهم شهریور هزاروسیصدوچهلودو در شهرستان دامغان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا سیکل خواند و ترک تحصیل کرد و به کار آزاد مشغول شد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در بهار سال چهلوهشت خانۀ قاسم فراتی را نفسهای کودکی که او را بعدها علیاصغر نام گذاشتند، گرم کرد. علیاصغر میان جمع باصفای خواهرها و برادرها بالید و دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشت. از دستان پینهبستۀ پدر آموخت که برای یک لقمه نان حلال زحمت بکشد و از مادر یاد گرفت همیشه با چهرهای متبسم، عشق و مهربانی را نثار دیگران کند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمدمهدی در روز جمعه، بیستم شهریورماه هزاروسیصدوچهلوهشت، در دامان سبز مادرش جای گرفت. آخرین فرزند خانواده آقا غلامحسین بود. عزیز همه خانواده بود. دوران کودکیاش پر بود از خاطرات ناب مهربانیهای خانواده نسبت به او که کوچکترین عضو آن بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
علیاکبر و شهربانو سال هزاروسیصدوسیودو در فرات یکی از توابع شهر دامغان نوزاد خود را در آغوش کشیدند. نامش را تقی نهادند. وی از همان کودکی عاشق اسلام بود. در دوران نوجوانی، شبها هنگامی که همه خواب بودند، به رازونیاز و دعاخواندن میپرداخت. تحصیلاتش را تا فوقدیپلم زبان انگلیسی ادامه داد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در ششمین روز مردادماه سال هزاروسیصدوسیوهفت موسی فرزند قلی در روستای خراسانلو از توابع هشترود تبریز دیده به جهان گشود. دیری نپایید که تیغ بیدریغ جفای روزگار او را از آغوش گرم و مهربان مادر جدا کرد و مادر روی در نقاب خاک کشید.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در روز دوم دیماه سال هزاروسیصدوسیوسه، در روستای امروان دامغان، فرزند پنجم رضاقلی به دنیا آمد. علینقی شش خواهر و برادر دیگر هم دارد. پدر خواربارفروشی و باغ داشت. مثل بقیه مردم آنجا کشاورزی میکرد. در امروان کشاورزی رونق داشت. آب از چشمه قلقل در اطراف تویهدروار میآمد. مردم دیمکاری میکردند و کنجد و لوبیا و سیبزمینی میکاشتند. علینقی کمک حال پدر بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب