مطالب منتشر شده در دسته ی "دایره المعارف شهدا"
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سعدی زمانی فرزند عبدالعلی در سال هزاروسیصدونوزده در روستای چناقبلاغ شهرستان میانه بهدنیا آمد. به مدرسه رفت و تا پنجم ابتدایی را درس خواند و سپس ترک تحصیل کرد. به کار آزاد مشغول شد. بعد از سن قانونی گواهینامه رانندگی گرفت و به شغل رانندگی پرداخت و راننده بلدوزر شد. در سال چهلوسه با دخترخاله خود ازدواج کرد و برای کار به کرمان رفت و کارمند رسمی ذوبآهن کرمان شد. بعد از مدتی به البرزشرقی شاهرود منتقل شد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
جلال بیستوهشتم دیماه هزاروسیصدوسیونه در مشهد به دنیا آمد. پدر و مادرش، علیاصغر و سیدهفاطمه نام دارند. فرزند اول خانواده بود و با سختیها و مشکلات زیادی بزرگ شد. دوران کودکی را طوری گذراند که خانواده در تنگنای مالی بودند. جلال دوازدهساله بود که بهخاطر شغل پدرش به دامغان منتقل شدند. پدرش در شهربانی خدمت میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
تقی در سال هزارودویستونودوپنج (ه.ش) در یکی از روستاهای قهاب صرصر دامغان به دنیا آمد. سالها سایۀ استبداد رضاخان بر سر ملت رشید ایران سنگینی میکرد. سختی زمانه و اجبار معیشت او را که هنوز نوجوانی بیش نبود وادار به مهاجرت به شهر بندرگز نمود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
علیرضا فرزند محمدرضا سال هزاروسیصدوچهلوچهار در تهران متولد شد. تا دوم راهنمایی در زادگاهش تحصیل کرد. همزمان با شروع جرقههای انقلاب همراه با سیل مردم در تظاهرات شرکت میکرد. همچنین در یک مغازۀ باطریسازی هم مشغول به کار شد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
علیرضا، بیستوسوم تیرماه سال هزاروسیصدوسیونه در تهران متولد شد. آقایدالله پدرش، میوهفروش خوشانصاف محلهشان بود.پسر بزرگ خانواده بود و تا سن یازدهسالگی را در تهران سپری کرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
دلش آمدن پسری را گواهی میداد. پسری که در آغوش گرمش بنشیند و او آواز عشق و محبت را در گوشش نجوا کند. دلش پسری میخواست تا نجوای عشق، ذکر، دعا و راز و نیاز، همه را در حریم دلش جای دهد. دلی که تجلیگاه عشق خالقش شود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سال هزاروسیصدوچهلوهفت هجری شمسی در شهرستان دامغان چشم به جهان گشود و با قدوم مبارکش به خانواده بیش از پیش نشاط بخشید.اسمش را مادر، جلال گذاشت تا در مسیر بزرگی قدم بردارد و خود را به مرتبه مردان خدایی برساند.پدرش، محمدابراهیم کارمند آموزشوپرورش بود و در مغازۀ رنگفروشی هم کار میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمد فرزند سیفالله در پانزدهیمن روز از شهریورماه سال هزاروسیصدوچهلونه در یکی از محلههای قدیمی تهران به دنیا آمد. نام محمد را پدرش برایش برگزیده بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمد فرزند محمدحسن، متولد اول اسفند هزاروسیصدوچهلونه است. تحصیلات را تا مقطع راهنمایی ادامه داد. شغل آزاد را دوست داشت؛ از آن روی در ایام تابستان مدتی در مغازه در و پنجرهسازی کار کرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
فرهاد فرزند مصطفی، در سال هزاروسیصدوسیوهفت در روستای کلاتهرودبار دامغان به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی بیشتر ادامه نداد. مدتی در معدن شخصی کار میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب