جستجو در دایره المعارف شهدا

مطالب منتشر شده در دسته ی "بسیجی"

شهید فرامرز علی حسینی 31 آگوست 14

شهید فرامرز علی حسینی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

هنوز یک سال و هفت ماه از بهار عمرش نگذشته بود که سخت مریض شد. هر چه او را دکتر می‌بردند فایده نداشت. دچار چندین مرض شده بود. بالاخره دکتری راه چاره را چنین بیان کرد: «او را بستری کنید. قول نمی‌دهم درمان شود. بهترین راه این است که برای شفای این طفل ‌معصوم دست به دامن حضرت ‌ابوالفضل(ع) بشوید.» بعد از بستری، طبیب گفت: «اگر امشب جان سالم به در برد که هیچ وگرنه از دست خواهد رفت و تنها راه علاج درمان همان است که گفتم.»

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید رحمت ­الله علی­ حسینی 31 آگوست 14

شهید رحمت ­الله علی­ حسینی

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در اولین روز از آغاز فصل بهار سال هزاروسیصدوچهل‌‌و‌دو گل خورشید رویش در روستای کوچک علی‌آباد مطلب‌خان دامغان بسان غنچه‌ای معطر شکفت و عطر وجودش فضای خانه محقر و روستایی مشهدی علی‌اکبر را پر کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد علی‌پور 31 آگوست 14

شهید محمد علی‌پور

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

از کودکی سایۀپرمهر پدر بالای سرش نبود و مادر با سختی فراوان او را بزرگ کرد تا ادامه‌‌‌دهندۀ شغل پدر در آسیاب باشد.

تنها پسر خانواده بود و عهده‌دار مسئولیت دو خواهر. او که فرزند سوم و چشم‌‌وچراغ خانه محسوب می‌شد؛ فعال بود و پرتلاش. نه‌‌تنها برای خدمت به نزدیکان بلکه به همۀ مردم تا می‌توانست کمک می‌کرد.

متولد هفتم مهر‌‌ماه سال هزاروسیصدوهجده بود در منطقۀ کوهستانی و سرسبز شهر دیباج. مدرک تحصیلی‌اش ششم ابتدایی را نشان می‌دهد ولی در یک نگاه او را چون شخص تحصیل‌‌‌کرده‌ای می‌دیدی و صاحب‌نظر.بزرگ‌‌تر که شد به کشاورزی پرداخت. بعدها به‌‌عنوان انباردار در ذوب‌‌آهن استخدام شد.

سربازی نرفت و معاف شد؛ چون کفیل مادر بود بعد از فوت پدر. عزیز و دردانۀ مادر بود.

در انجام فرایض دینی خصوصاً نماز و روزه و داشتن حساب‌‌ سال جدی بود. در مشکلات و کارهای مهم با توکل به خدا و توسل به ائمه ‌معصومین(ع) با دیگران نیز مشورت می‌کرد. قدر ‌‌شب‌های قدر را خوب می‌دانست.

متأهل بود و شش فرزند داشت. با این‌که خانوادۀ پرجمعیتی داشت و یک حقوق کارگری، از کمک به دیگران کوتاهی نمی‌کرد و از نظر حلال‌‌ و ‌‌حرام بسیار دقیق بود و بااحتیاط.

معمولاً تک‌تیرانداز بود و مدت صدونودوهشت روز حضورش در میادین نبرد برگ‌های زرین پرافتخار عمرش را جلا بخشید.

سرانجام در تاریخ چهارم دی‌‌ماه سال هزاروسیصدوشصت‌‌وپنج در عملیات کربلای ۴ ندای حق را لبیک گفت و به طرز نامعلومی مفقود گردید. چشمان منتظر زن‌‌ و فرزندانش بعد از سه سال از انتظار بیرون آمد و با کشف پلاک و پیکر بی‌سر، شهادتش محرز شد و بر روی دستان مردم تشییع و در روستای فیروزآباد دامغان به خاک سپرده شد.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید اسماعیل علی آبادیان 31 آگوست 14

شهید اسماعیل علی آبادیان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

هنوز سه بهار از عمرش سپری نشده بود که از نعمت پدرش محمدقلی محروم شد. از کودکی مهربان بود و مردم‌‌دوست و پشتکار عجیبی داشت. هر مسئولیتی را که می‌پذیرفت به نحو احسن آن را انجام می‌داد.

در سال هزاروسیصدونوزده چشم به جهان گشود. در روستای علی‌آباد مطلب‌خان از توابع شهرستان دامغان. از همان طفولیت معلوم بود که در آینده مرد بزرگی خواهد شد. علاقه‌اش به قرآن و نماز اول ‌‌وقت و جمعه ‌‌و جماعت بر این باور می‌افزود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی اصغر غریب نژاد 31 آگوست 14

شهید علی اصغر غریب نژاد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

تنها فرزند قربانعلی و بی‌بی‌‌خانم، سوم اردیبهشت هزاروسیصدوچهل‌‌ودو، در روستای زردوان (شهر دیباج) دامغان به دنیا آمد. مادرش نابینا بود. به پیشنهاد پدربزرگ نامش را علی‌اصغر گذاشت. پدرش کارگر ذوب‌آهن بود.تا دوم راهنمایی را در زادگاهش خواند. به‌‌خاطر مشکلات اقتصادی درس را رها کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسن غریب نژاد 31 آگوست 14

شهید حسن غریب نژاد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

حسن فرزند رجبعلی، متولد ‌‌هزاروسیصدوبیست‌‌ونه در روستای چهارده (شهر دیباج). تحصیلات ابتدایی را در مدرسه هدایت گذرانید. هم‌‌کلاسی‌‌هایش به نیکی از او یاد می‌‌کنند. قبل از انقلاب اسلامی در کنار پدر به شغل دامداری و شبانی پرداخت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید مسلم غریب بلوک 31 آگوست 14

شهید مسلم غریب بلوک

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در سال هزاروسیصدوبیست‌‌وپنج، در روستای چهارده (دیباج فعلی) دامغان به‌‌ دنیا آمد. در چند‌‌ماهگی پدرش، نجف، را از دست داد. در چهل‌‌سالگی هم فرزندش علی را به پیشگاه خدا تقدیم کرد تا خون این پدر و پسر نگهبان دین و وطن باشد. در کنار پدربزرگ و مادرش، زهرا، در دیباج زندگی را گذراند و بعد از مدتی با مادر به شهر رفت. تا ابتدایی بیشتر درس نخواند و به بنایی مشغول شد و ازدواج کرد.

 با پیروزی انقلاب، برای دیدن امام‌‌خمینی(ره) به تهران رفت. با شروع جنگ، عضو بسیج شد. دو دختر و چهار پسر دارد. از طرف بسیج به جبهه اعزام شد. تقریباً مدت چهارصدوشش روز را در جبهه بود. آخرین مسؤولیتش فرمانده دسته بود. چندبار مجروح شد. در بیمارستان بستری شد ولی خانواده‌اش اطلاع نداشتند. با شنیدن خبر شهادت پسرش، علی، بیشتر به جبهه می‌رفت.

چهارم دی‌‌ماه سال هزاروسیصدوشصت‌‌وپنج، در شلمچه عملیات کربلای ۴ با انفجار مین و برخورد ترکش به هر دو پا زخمی شد و به شهادت رسید. او را در گلزار شهدای دامغان، فردوس‌‌رضا، دفن کردند.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید علی غریب بلوک 31 آگوست 14

شهید علی غریب بلوک

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

چند ماهی بود که آقای مسلم غریب‌‌بلوک و همسرش شهربانو، در انتظار تولد کودک خود بودند.سال هزاروسیصدوچهلونه بالأخره انتظار به سر رسید و برای اولین بار گریه نوزادی خانه آقای غریب بلوک را پر از شادی و طراوت کرد. پدر به برکت تولد اولین فرزند، نام اولین امام خود را روی او گذاشت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی اصغرقربا 31 آگوست 14

شهید علی اصغرقربا

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در ششمین روز فروردین سال چهل‌‌وچهار، مشهدی عباسعلی گل نوشکفتۀ باغ زندگی‌‌شان را در آغوش گرفت و سجدۀ شکر به جا آورد. دل صبور و عاشق مادر خواست که نام فرزندش علی‌‌اصغر باشد. به یاد صبوری‌‌های بانوی صابران در مواجهه با تندبادهایی که در راه است.

علی‌‌اصغر کودکی‌‌اش را تا پایان دورۀ ابتدایی در زادگاهش روستای طزره به پایان رساند. در کنار پدر به کشاورزی و دامداری هم مشغول می‌‌شد. چوپانی نیز کاری بود که در کنار تحصیل او را سرگرم کرده بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدرضا خطیب زاده 30 آگوست 14

شهید محمدرضا خطیب زاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدرضا خطیب‌‌زاده فرزند ذبیح‌الله متولد سال ‌هزاروسیصدوسی‌ونه شهر دامغان. تحصیلاتش را در مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان در شهرهای تهران، دامغان، گنبد قابوس، بندرگز و شاهرود به انجام رساند. در تاریخ بیستم اردیبهشت‌‌ماه هزاروسیصدوشصت‌ویک و به هنگام آزادسازی خرمشهر در عملیات غرورآفرین الی‌بیت‌المقدس براثر اصابت تیر مستقیم به سینه و پهلو و دست راست به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب