جستجو در دایره المعارف شهدا

مطالب منتشر شده در دسته ی "بسیجی"

شهید محمدعلی رستمیان 26 سپتامبر 14

شهید محمدعلی رستمیان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدعلی چشمانش را گشود. درحالی‌‌که مرادعلی و عباسعلی در دو طرف او نشسته بودند و لبخند زیبای برادر یک‌‌روزه‌‌شان را نگاه می‌‌کردند. نیمه تیرماه بود و تابستان. مردم باغستان تویه در پناه خنکای دل‌‌چسب و کوهستانی، عمر سپری می‌‌کردند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید شیرمحمد رستمیان 26 سپتامبر 14

شهید شیرمحمد رستمیان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

چهار سال از زندگی مشترک گل‌‌محمد و فاطمه می‌‌گذشت. گل‌‌محمد در شرکت زغال‌‌سنگ به کار شرافتمندانه کارگری مشغول بود. روزهایی که فاطمه‌‌خانم به‌‌تنهایی بار مشکلات زندگی را به دوش می‌‌کشید، گل‌‌محمد نیز در سیاهی و تاریکی معدن، رنج دوری و تنهایی فاطمه را می‌‌فهمید و به یادش بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسینعلی رستمیان 26 سپتامبر 14

شهید حسینعلی رستمیان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

حسینعلی در اول تیرماه سال چهل‌‌وهفت در سایۀ پدری آقامحمد و در میان برادران دیگرش چشم باز کرد. کودکی‌‌اش در باغستان تویه رقم می‌‌خورد.لبخند مکرر و چهرۀ گشاده و مهربانی، ودیعه‌‌ای بود که خدایش به او بخشیده بود. شش سال داشت که به‌‌همراه برادران و پدرش نماز می‌‌خواند. ربابه خانم، از زمانی که حسینعلی توان راه‌‌رفتن داشت او را با خود به مجالس قرآن می‌‌برد تا نوای نورانی آیات حق در تمام وجودش جاری شود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید یوسف راییجی 26 سپتامبر 14

شهید یوسف راییجی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

صدای فریاد ام‌لیلی با آهنگ گریه نوزاد، در دومین روز بهار سال چهل‌ونه، تنها صدایی بود که بین زمزمه دعای پدر و اهالی خانه در حاشیه بندرگز به گوش می‌رسید. یوسف چشمانش را گشود. درحالی‌که هزاران سار در سایه بیداری درختان آواز می‌سرودند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد قریب بلوک 21 سپتامبر 14

شهید محمد قریب بلوک

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

شهید محمد قریب بلوک، فرزند یدالله، در تاریخ ۱۳۴۹/۰۴/۲۰ در روستای زردوان (دیباج) از توابع شهرستان دامغان دیده به جهان گشود. او دوران پرشور کودکی را درمحیط باصفای روستا پشت سر گذاشت و درهفت سالگی وارد دبستان شد. محمد به تحصیل علم و دانش علاۀ زیادی داشت،به همین دلیل با جدیت درس می خواند و پس از اتمام دورۀ  ابتدایی و راهنمایی ، وارد مقطع متوسطه شد و تا سال چهارم دبیرستان به تحصیل ادامه داد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمداسماعیل قریب بلوک 21 سپتامبر 14

شهید محمداسماعیل قریب بلوک

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمداسمعیل در سال هزاروسیصدوبیست‌‌ونه در زردوان روستای چهارده (دیباج) به‌‌دنیا آمد. تا سال ششم ابتدایی نظام قدیم درس خواند و سپس مشغول به کار شد. او که کارمند ذوب‌آهن بود، با پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه شده و در مقر لشکر ۱۷ علی‌‌ابن‌‌ابیطالب(ع) در انرژی اتمی مستقر شد.

بیست‌‌وهفتم بهمن شصت‌‌ودو در حین انجام ماموریت در جاده اهواز- آبادان به شهادت رسید.

از شهید علاوه بر سه پسر و یک دختر دفترچه خاطرات روزانه‌اش به یادگار مانده که حاوی اخلاص درونی یک رزمنده است. پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید عباسعلی قریب بلوک 21 سپتامبر 14

شهید عباسعلی قریب بلوک

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بیستم تیر سال هزاروسیصدوبیست‌‌ودو، عباسعلی در ورزن چهارده (دیباج) به‌‌ دنیا آمد. دوستان او را عباس‌‌قلی هم صدا می‌زدند. پدرش نوروزعلی کشاورز بود. تا ابتدایی بیشتر درس را ادامه نداد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدعلی قربعلی 21 سپتامبر 14

شهید محمدعلی قربعلی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سوم اردیبهشت سال هزاروسیصدوچهل‌‌ونه با محرم حسینی مصادف بود و تاریخ همیشه زنده آن واقعه بزرگ به رسم هرساله  مرور می‌‌شد. در این روز در روستای حسن‌‌آباد، انسانی پا به این جهان گذاشت که دوران کوتاه زندگی‌‌اش، فصلی پربار از کتاب پربرگ عاشقی انسان‌‌هایی شد که بسیار عاشقانه بر صفحات تاریخ، عزت و ایمان نگاشتند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدعلی قربانیان 21 سپتامبر 14

شهید محمدعلی قربانیان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در بیستمین روز شهریورماه یک­هزاروسیصدوچهل­ودو در کردکوی پای به عرصه گیتی نهاد. پدرش محمدحسین کارگر ذوب­آهن بود و مادرش    سکینه­خاتون زنی که از بام تا شام چادر همتش را به کمر بسته بود و به امور خانه و زندگانی می پرداخت و تمام هم­وغمش آسایش خانه و خانواده و تربیت صحیح فرزندانش بود.محمد علی هفت­ساله بود که به مدرسه رفت و تا پنجم ابتدایی را در کردکوی و دیباج تحصیل کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی محمد قربانیان 21 سپتامبر 14

شهید علی محمد قربانیان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علی‌‌محمد سال هزاروسیصدوپنجاه، در دامغان به دنیا آمد. چون در روز جمعه به دنیا آمده بود، نامش را علی‌‌جمعه گذاشتند.مدت‌ها دچار بیماری شد و حالش هر روز بدتر می‌شد. به پیشنهاد روحانی محل، نامش را علی‌‌محمد گذاشتند.تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی ادامه داد. برای این­که پدر بیمار بود و دست‌‌تنها، ترک تحصیل کرد و به یاری پدرش رفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب