«شهید حسینعلی اکبرزاده»
نام پدر: غلامعلی
مسئولیت: راننده گریدر
تاریخ تولد: ۱۳۳۲/۰۴/۰۱
تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۰۹/۰۹
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با هیجانی خاص از جبهه و جنگ می گفت و ما گوش می دادیم.
وقتی پسرم گفت: «پدر اجازه میدی برم جبهه؟»
دانستم حرفهای حسینعلی بر روی او تأثیر گذاشته و حال و هوای جبهه به سرش زده است. او هرجا می نشست طوری از غیرت و شجاعت رزمندگان سخن می گفت که اشتیاق حضور در جبهه را در شنوندگان دو چندان می کرد.
(خاطره ای از شوهرخواهر شهید)
دوست پدرم تعریف می کرد:
پرده ی چادر را کنار زدم. نگاهم به حسینعلی افتاد که داشت وضو می گرفت. به طرفش رفتم و احوالپرسی کردم با خوشحالی گفت: «خدا یه دختر دیگه بهم داده الآن چهل روزشه.»
دستم را کشید تا به نماز جماعت برسیم بعد از خواندن نماز و کلی صحبت خوابیدیم. وقتی برای نماز صبح بیدار شدم دیدم سرجایش نیست. سراغش را از بچه ها گرفتم گفتند: «برای جمع آوری جنازه ها رفته.»
قرار بود به مرخصی برویم. گمان کردم تنهایم گذاشته و رفیق نیمه راه شده است. سوار هلی کوپتری شدم که شهدا را حمل می کرد. زمزمه بود که چند تا از این شهدا دامغانی اند به دامغان که رسیدم گفتند: «حسینعلی شهید شده.»
خیلی متأثر شدم. بعد فهمیدم که رفیق نیمه راه نبوده و جنازه اش در هلی کوپتر مرا همراهی می کرده.
گفتم: «حسینعلی دس مریزاد که رفیق بامعرفتی هستی اما کاش منو هم با خودت می بردی.»
(از قول دختر شهید – به نقل از همرزم شهید)
به جبهه که رسیدحتی صبر نکرد لباسش را عوض کند به سرعت به کمک راننده ی آمبولانس و بچه ها رفت تا مجروح جمع کنند. با جسارتی مثال زدنی زیر آتش و خمپاره شهدا را جابجا می کرد.
در حال حمل جسد شهیدی بود که تیری به او اصابت کرد و به زمین افتاد. به طرفش دویدم تا هر چه سریعتر به عقب منتقلش کنم.
بالای سرش که رسیدم دیدم آرام بر روی خاک ها خوابیده. گویی راضی تر از همیشه با شهدا همراه شده و به دیار باقی شتافته است.
(از قول دختر شهید- به نقل از همرزم)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ