“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
عامر در اولین روز بهار سال هزاروسیصدوچهلوشش در خانقین عراق در آغوش گرم مادر و چشمان بارانی پدر از فرط شادی دیده گشود. شش سال بیشتر نداشت که برای همیشه مهربان مادرش با او خداحافظی کرد. آن روزها طعم تلخ تنهایی نیز بر رنجهای دیگر امینمحمد و عامر اضافه شده بود.