جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید جعفر مهرابی

فرازی از وصیت نامه:
شهید جعفر  مهرابی

امت مسلمان اگر رگبار گلوله‌ها بدن را سوراخ سوراخ کند و اگر خمپاره‌‌های دشمنان بدن را تکه‌‌تکه کند اگر تانک‌‌های صدامیان بدنم را له کند دست از اسلام و امام عزیزمان بر نخواهم داشت.  

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :جعفر  مهرابی
نام پدر :رمضان
تاریخ تولد :۱۳۴۴/۰۶/۰۹
محل تولد :روستای محمد آباد دامغان
شغل :پاسدار
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :معاون گروهان پیاده
سن :۲۲ سال
خانواده چند شهید :دو شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۷/۰۵/۰۵
محل شهادت :اسلام آباد غرب
نام عملیات :مرصاد
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :محمد آباد
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای روستای محمد آباد

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

مهربان بود و دل‌‌سوز. خالص وبی‌‌ریا. شوخ‌‌طبع و شاد. بسیار باتقوا. عاشق ولایت و اسلام و قرآن بود. سن کمی داشت و ایمان بالایی.در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وچهار، در روستای محمدآباد دامغان به دنیا آمد. در خانواده‌‌ای دین‌‌دار و عاشق ائمه اطهار(ع).مشهدی رمضان، پدرش، مرد باصفا و زحمت‌‌کشی است که وقتی هنوز پدر دو شهید نبود، محبوب قلوب اهل آبادی بود.

دوران طفولیت و نوجوانی را در زادگاهش و در سایه مهر پدر و مادر گذراند و در همانجا تحصیلات ابتدایی را سپری نمود. پس از دوره ابتدایی ترک تحصیل کرد و مشغول کار و تلاش شد.

قبل از شروع جنگ، پانزده‌‌ساله بود. در مبارزه با اشرار و سوداگران مرگ فعالیت گسترده‌ای در ستاد مبارزه با مواد مخدر در استان‌‌های سمنان، مازندران و خراسان داشت.

 با شروع جنگ تحمیلی، وارد بسیج شد و آموزش نظامی را طی کرد و آماده رفتن به جبهه شد ولی به‌‌خاطر این‌‌که برادر بزرگش ابوالفضل در جبهه بود از رفتن ایشان ممانعت کردند. این ممانعت تا سال شصت‌‌ویک بیشتر ادامه نداشت. او در آغاز سومین سال جنگ به جبهه‌های جنوب کشور اعزام شد و در چند عملیات شرکت نمود.

در سال شصت‌‌ودو ازدواج کرد و حاصل ازدواجش یک پسر و یک دختر به نام‌‌های ابوالفضل و مریم است.

معاون گروهان پیاده بود که در سال شصت‌‌وهفت، عملیات مرصاد، در جنگی تن‌‌به‌‌تن، دلاورمردانه جنگید تا شربت شهادت را نوشید و با قهقهه مستانه‌‌ای به جمع یاران شهید خود و برادر شهیدش، ‌‌ابوالفضل، پیوست. او که به آرزوی دیرینه‌‌اش رسید شادمان پا بر پله‌‌های عروج گذاشت. جنازه‌اش پس از تشییع در زادگاهش روستای محمدآباد کنار مزار برادرش به خاک سپرده‌ ‌شد.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسمه تعالی

با سلام به آقا امام زمان آرام بخش دل‌ها و با سلام به حماسه ساز کربلا امام‌‌حسین (ع) و با سلام به روان پاک شهدا و با سلام به شما پدر و مادر گرامی امیدوارم که از این‌‌که دو شهید تقدیم اسلام کردید ناراحت نباشید البته شاید چند روز دنیا مقداری سخت باشد اما در آخرت بسیار خشنود خواهید بود.

پدر گرامی من نتوانستم وظیفه خود را نسبت به شما انجام دهم بلکه درد سر زیادی هم برای شما ایجاد کردم و شما با خون خود جان مرا نجات دادید امیدوارم که در مرا حل نمایید و اما مادر عزیزم که سختی‌ها بسیار کشیدید تو یک مادر بسیار خوبی برای من بودید اما من فرزند خوبی نبودم امیدوارم که مرا ببخشید و اما همسرم من نتوانستم در این مدتی که با هم بودیم وظیفه خود را نسبت به شما انجام دهم ان‌‌شا‌‌ءالله که مرا ببخشید در مورد حاجی هم این را بگویم که حاجی یک استاد برای من بود و من از حاجی و اسماعیل و احمد و زن حاجی بسیار قدردانی می‌نمایم و از پدر گرامیم می‌خواهم که اگر در روستا یا قومان و یا دوستان طلبی دارید به او بدهید و در اخر از شما می‌خواهم که با همسایه رضا قلی بسیار خوب باشید که در غیر این صورت دشمنان خوشحال می‌شوند؟

وصیت نامه خانوادگی اول این‌‌که در همه امور پدرم وصی من است و دوم اخوی محمد است پدرم بعد از من هر چه و هر کاری که می‌خواهد کند؟

دوم ان‌‌شاءالله اگر خدا به ما فرزندی داده از همسرم می‌خواهم که تا آنجا که می‌تواند خوب و اسلامی تربیت نماید و اگر پسر بود نام مقدس ابوالفضل بر او بگذارید تا ان‌‌شاءالله جای ابوالفضل را در خانه پر کند و اگر دختر بود نامش را فاطمه یا مریم بگذارید به برادران سپاه بگویید از کسی که از من طلب دارد بهش بدهد به قومان و آشنایان هم اگر کسی طلب دارد بهش بدهید و ۲۰۰ توما ن هم به صندوق حضرت ابوالفضل بریزید و در پایان از پدر و مادر عزیز کمال قدر دانی را می‌نمایم.

به پدر ومادرم امیدوارم که سلام نا قابل فرزندتان را بپذیرید و از این‌‌که سال‌هاست باعث رنج و زحمت شما شده است او را ببخشید و اینجانب اعتراف می‌کنم که من نتوانستم حقوق شما را ادا نمایم و امیدوارم که مرا حلا ل نمایید و به شما اطمینان می‌دهم که تحمل این امور خود یکی از بزرگ‌ترین عبادت است و ان شا الله تلاش نمایید که هر چه در توان دارید در راه این انقلاب و امام و اسلام هدیه نمایید که معلوم نیست این توفیق برای همیشه در نزد امت باشد یا جان و مال دادن فرزند و خود را این اجر عظیم شرکت بدهید و این توصیه را به همه بنمایید.

امت مسلمان اگر رگبار گلوله‌ها بدن را سوراخ سوراخ کند و اگر خمپاره‌‌های دشمنان بدن را تکه‌‌تکه کند اگر تانک‌‌های صدامیان بدنم را له کند دست از اسلام و امام عزیزمان بر نخواهم داشت. ای برادران و خواهران مسلمان اسلام را یاری کنید که ما هر چی داریم از اسلام داریم اگر این توفیق الهی نصیب من شد وخدا مرا به دیدارش برد که شهید شدم راضی نیستم که کسانی دورو یا بی‌‌تفاوت به انقلاب اسلام هستند در تشییع‌‌جنازه‌ام شرکت کنند.

پدران و مادران عزیز فرزندان خود را خوب تربیت کنند و به راه راست هدایتشان کنید بچه‌هایتان را در این موقعیت حساس که امام فرموده است کسانی که می‌توانند به جبهه بروند تکلیف شرعی دارند که به مسولین مراجعه و ثبت‌‌نام نمایند پس پسران خود را به جبهه بفرستید تا ان‌‌شاءالله این جنگ را به نحو احسن به پیروز برسانند و اگر توفیق شهادت نصیبشان شد ناراحت نباشید بلکه افتخار کنید و دعایتان این باشد که فرزندتان با مرگ شرافتمندانه شهید شدند.

والسلام. ساعت 11:55 دقیقه

63/07/25

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.