“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
داستان سرسبزی درختان هنوز در باور باغها ماندگار نشده بود که با اولین سوز پاییز مواجه شدند. این یعنی آغاز زندگی از جنس خزان و خزان یعنی شاعرانهترین سلام خداوند به عالمیان به واسطۀ رنگها و برگها و نسیم سرد و نوازش سوزناکش. در میان این همه هیاهوی شاعرانه، صدای گریۀ کودکی در روستای حسنآباد در کویریترین نقطۀ شهرستان دامغان در اولین ساعات اولین روز از مهرماه سال هزاروسیصدوسیوشش در آشیانۀ گرم و صمیمی آقا محمدحسن و صغریخانم بلند بود. کودک علیاکبر نامیده شد تا شاید به یمن ورودش پاییزی ملس و دلچسب را همچون انارهایش بر جان زندگی آقای بصیری بنشاند و نشاند.