پدر و مادر عزیزم! شاید من گوشۀ کوچکی از سرمایه زندگی شما بودم ولی بهعنوان امانت. چون خدا مرا خلق کرده و در ازای آن عمر من دست او هست و میتواند هر وقت و هر جایی مرا از این دنیای فانی برهاند. من امانتی در دست شما بودم که صاحب امانت خواهان گرفتن آن شد. پس نباید کوتاهی کرد و هر چه سریعتر به دیار عاشقان پیوست. خواهر مهربانم! من کوچکتر از آنم که چند جمله برایتان بنویسم چون شما وظیفه خود را میدانید. الآن که هشت سال از عمر این انقلاب میگذرد دیگر احتیاج به سفارش من نیست ولی آنگونه باشید که پیامبر و امامان ما به شما دستور دادهاند.
ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :محمد بانی
نام پدر :محمود
تاریخ تولد :۱۳۴۶/۱۱/۱۵
محل تولد :روستای کلا دامغان
شغل :کارگر
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۲۰ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۷/۰۱/۰۵
محل شهادت :ماووت
نام عملیات :بیت المقدس ۳
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر (بی سر)
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :کلا
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای روستای کلا
نقشه محل تدفین
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمد فرزند محمود، سال هزاروسیصدوچهلوشش در روستای کلا از توابع شهرستان دامغان در خانوادهای با ایمان متولد شد.
تحصیلات ابتدایی را گذراند و وارد مقطع راهنمایی شد و این دوره را نیز سپری کرد. مجرد بود و فرزند پنجم خانواده.
اخلاق بسیار خوبی داشت و درستکاریاش قابل تحسین بود. کاری بود و پرتلاش. احترام خاصی برای پدر و مادر قائل بود. دلسوز بود و هر کاری که از دستش برمیآمد برای خانواده انجام میداد. در دوران تحصیلش همه معلمها و همکلاسیهایش از او راضی بودند.
بسیجی فعال بود. شجاع، ساده، بیریا و خیلی شوخطبع. حتی نامههایی را که از جبهه میفرستاد طوری مینوشت که خنده بر لب دیگران بیاورد. به محرومین کمک میکرد و در کارهای خیر پیشقدم بود. هرگز حرف نامناسب از دهانش بیرون نمیآمد.
یک بار در جبهه مجروح شد. سرانجام در تاریخ پنجم فروردین سال شصتوهفت، پس از بیستونه ماه حضور در جبهههای نبرد، در عملیات بیتالمقدس۳ در منطقه ماووت عراق با اصابت ترکش به سر به درجه رفیع شهادت رسید و روح بلندش در جوار عرشیان متنعم گشت و تا بینهایت پر گشود. پیکر پاکش پس از تشییع بر روی دستان مردم شهیدپرور دامغان به روستای کلا انتقال داده شد و در گلزار شهدای این روستا به خاک سپرده شد.
“راهش جاوید باد”
وصیت نامه شهید
باسمه تعالی
خداوندا! این اقتدار مرا بس که بنده تو باشم. تو چنانی که من میخواهم. مرا آنگونه قرار ده که تو میخواهی.
با نام کسی که دلها توسط او نورانی گشته و وهمها به وسیلۀ او زائل میگردد.
به نام خداوندی که گردانندة ارض و سماء است.
این حقیر محمد بانی، به سفارش پیامبر اسلام(ص) و بنا به وظیفه شرعی خود چند جملهای را به نام وصیتنامه آغاز میکنم.
اول سلام و درود را خدمت امام امت، این پیر روشندل، تقدیم میکنم و بعد سلام و درود خود را به کلیۀ شهدای اسلام و عزیزان همیشه سنگر تقدیم مینمایم.
عزیزانی که با قلبی مملو از ایمان و اخلاص در راه خدا قدم برداشته و بعثیان عراق را مانند برگ پاییزی به زمین میاندازند. دلاورانی که مانند شیر میغرند و صفوف کفر را در هم میشکنند تا پرچم آغشته به خون ما را بر فراز کربلای معلی به اهتزاز درآورند.
سوم اینکه سلام خود را خدمت پدر و مادر خود عرض کرده و آرزوی صبر جمیل برای ایشان دارم.
پدر و مادر عزیزم! شاید من گوشۀ کوچکی از سرمایه زندگی شما بودم ولی بهعنوان امانت. چون خدا مرا خلق کرده و در ازای آن عمر من دست او هست و میتواند هر وقت و هر جایی مرا از این دنیای فانی برهاند. من امانتی در دست شما بودم که صاحب امانت خواهان گرفتن آن شد. پس نباید کوتاهی کرد و هر چه سریعتر به دیار عاشقان پیوست.
خواهر مهربانم! من کوچکتر از آنم که چند جمله برایتان بنویسم چون شما وظیفه خود را میدانید. الآن که هشت سال از عمر این انقلاب میگذرد دیگر احتیاج به سفارش من نیست ولی آنگونه باشید که پیامبر و امامان ما به شما دستور دادهاند.
برادران عزیزم! از شما نیز التماس دعا دارم. بندۀ حقیر شرم داشتم در مواقع عادی به شما نظاره کنم. چون بزرگواری شما به من، اجازه نگاهکردن و یا صحبت زیاد با شما را به من نمیداد و خلاصه این چند صباحی که با شما بودم خیلی چیزها آموختم. امید آن دارم که مرا ببخشید که نتوانستم بزرگی و ایثار و مهربانی شما را جبران کنم. از برادرم، جعفر، میخواهم که به درس خودش ادامه دهد و هر موقع که امام(ره) فرمود میتواند به صفوف رزمندگان بپیوندد.
مادر عزیز و گرامی! شما برایم زحمت کشیدید. من نمیدانم به چه وسیله از شما تشکر کنم ولی این دم آخر جز چند کلمه چیز دیگری ندارم که به پاس زحمات شما تقدیمت کنم. میدانم در نبود من شاید ناراحت شوید ولی خداوند آنقدر بزرگوار است که ناراحتی هیچ بندهاش را نمیخواهد و به شما امیدوارم صبر و اجر عنایت فرماید. از کلیه دوستانم التماس دعا دارم و امیدوارم که مرا ببخشید و حلال نمایید و آخرین سلام و درود خود را خدمت امام(ره) و خانوادههای شهدا و پدر و مادر و برادران و خواهرانم عرض میکنم. اجرکم عندالله.