شهید حسین قربانی محمدآبادی
فرازی از وصیت نامه:
شهید حسین قربانی محمد آبادی
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :حسین قربانی محمد آبادی
نام پدر :یوسف
تاریخ تولد :۱۳۴۵/۰۶/۲۸
محل تولد :روستای ورکیان دامغان
شغل :محصل
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تيرانداز
سن :۱۹ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۴ /۱۱/۲۱
محل شهادت :اروندرود
نام عملیات :والفجر ۸
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :تفحصی
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای دامغان
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
یوسف فصل زرد و رنگباختگی زمین را به نظاره نشسته بود. در نگاه سنگین و آرام او در بیستوهشتم شهریور چهلوپنج، نوزادی قدم را به جهانی پر از شگفتی نهاد. در کنار اهل خانه در روستای ورکیان با تمام مردم پاکدل و باصفایش به زندگی سلام گفت.
حسین نامی بود که برایش برگزیدند تا رسم شیدایی و شوریدگی و آزادگی از آغازین روزهای زندگی در رگهایش جاری شود. گویی که یوسف میخواست حسینش در خط سرخ آزادگی مردانه زندگی کند و مرگ سرخ نصیبش شود.
قبل از رسیدن به سن هفتسالگی، حسین و خانواده به دامغان مهاجرت کردند و در محلۀ معصومزاده ساکن شدند. حسین دوره ابتدایی را در مدرسۀ شریعتپناهی و دورۀ راهنمایی را در مدرسه شهید امینیان با موفقیت گذراند. تا دوم دبیرستان ادامۀ تحصیل داد. روزها به کار بنایی مشغول بود و شبها درس میخواند.
پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ این نوجوان عاشق امام، همراه دوستان خود در کنار تحصیل، برای شرکت داوطلبانه در میدان مبارزه بارها و بارها اعلان آمادگی میکرد.
حسین که درس آزادگی، شجاعت و مردانگی را در مکتب عشق به مولایش حسین در کنار پدر و برادرش از همان کودکی آموخته بود، برای اولین بار عازم مناطق جنگی در غرب کشور شد. پس از مجروحشدن و بازگشت از غرب به دلیل اینکه گروه خونی او B منفی بود تا آستانۀ شهادت پیش رفت؛ اما با ارادۀ خداوند و پس از مداوا دوباره به راه خود ادامه داد.
به تحصیل و آموزش نظامی و غواصی پرداخت. بهمنماه سال شصتوچهار در منطقۀ عملیاتی والفجر ۸ حسین روزهای خوبی را سپری میکرد. روزهایی که بیتابش بود. روزهایی که او را میبرد به نابترین خاطرات گذشتهاش؛ به روضههایی که در کودکی گوش داده بود و در نوجوانی با آن روضهها اشک ریخته بود و طلب شهادت کرده بود. حسین عاشق در بیستویکمین روز بهمن شصتوچهار در گذر از اروندرود غرق در دریای عشق معبود شد.
او چهارده سال گمنام ماند و به اراده خداوند پس از این مدت طولانی در میان زائران امام رئوف در کاروان شهدا، بر روی دستان پرشور مردم شهر با چند استخوان و پلاک در گلستان شهدای شهر در جمع دوستان و یاران شهیدش آرمید.
“راهش جاوید باد”