همه ما بسوي الله رجعت مي كنيم و چه خوبست كه مسئوليتي را كه خداوند بر دوش ما گذاشته است و آنرا پذيرفته ايم اين بار سنگين را هر چه بهتر بر دوش بكشيم و در قبال الله و جامعه بطور كامل به انجام رسانيم.
ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :مهدی اردکانی
نام پدر :رضا
تاریخ تولد :۱۳۴۰/۰۷/۱۰
محل تولد :دامغان
شغل :آزاد
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۲۰ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۰/۱۱/۲۹
محل شهادت :تنگه چزابه
نام عملیات :مولای متقیان
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش خمپاره
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای دامغان
نقشه محل تدفین
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
روز دهم مهرماه سال هزاروسیصدوچهل بود که صدای گریۀ طفلی به خانوادۀ مشهدی رضا شادی بخشید. در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدر، رانندۀ کامیون بود و با عبور از کوه و صحرا و با زحمت فراوان، چرخۀ زندگی ده سر عائله را میچرخاند.
مجرد بود و در نماز جماعت و جمعه شرکت میکرد. به صورت مخفیانه اعلامیههای امام(ره) را میگرفت و به خانه میآورد. شبهایی که حالت فوقالعاده اعلام میشد و برق خانهها خاموش، با دیگر برادرهایش به پخش اعلامیهها میپرداخت. بعضی شبها با وجود هوای سرد، طوری میرفت که ما متوجه نشویم. تا بیدار بودیم هم نمیآمد؛ صبح میدیدیم مهدی آمده و خوابیده است.
برای شرکت در راهپیماییها میرفت حتی اگر شده با دوچرخه. زمانی که انتظار میرفت سر کلاس درس باشد، تو خیابان بود و در حال شعاردادن. زرنگ بود و فعال. شاد و خندهرو. خوشاخلاق بود و اهل رفتوآمد.
در رشتۀ برق با معدل بالا دیپلم گرفت که جنگ تحمیلی هم آغاز شد.
مهدی که داشت خودش را برای کنکور دانشگاه آماده میکرد، آزمون و درس را رها کرد و آمد تا دانشآموخته دانشگاه بندگی شود.
آن موقع هنوز بسیج مثل امروز شکل نگرفته بود؛ لذا از طریق خدمت وظیفه، بهعنوان سرباز، از یگان ارتش و لشکر ۷۷ خراسان به جبهههای نبرد اعزام شد.
از جبهه که میآمد با ماشین پدرش کار میکرد. رضایتمندی پدر از مهدی، حاکی از دلسوزی او نسبت به والدین بود.
افکار بسیار والایی داشت. دلش میخواست خدمات بزرگی در زمینۀ جنگ انجام دهد. در مورد منطقۀ جنوب آگاهی بسیار داشت. از یگان ارتش به سپاه مأمور شد و در واحدهای سپاه خدمت میکرد.
دینباور بود و نیکاندیش. در برخورد با مشکلات، در گام اول سعی میکرد خودش راهحلی برای آن پیدا کند و در صورت نیاز از مشورت غافل نمیشد و از تجربۀ دیگران استفاده میکرد.
مدت سیصدوسیوپنج روز توفیق حضور در میدانهای جنگ را داشت و سرانجام بیستونهم بهمن سال شصت در عملیات مولای متقیان، منطقۀ چزابه با اصابت ترکش خمپاره به ندای حق لبیک گفت.
پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای فردوسرضای دامغان دفن شد و لالهای دیگر به لالهزار شهدا صفا بخشید.
“راهش جاوید باد”
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام خداوندي كه ما را آفريد و انسانها را از نعمات خويش برخوردار ساخت و خداوندي كه بازگشت همه ما بسوي اوست . روزي ما بدنيا مي آييم و يكروز هم از دنيا خواهيم (رفت) و با سلام درود بر رهبر عاليقدر و عظيم الشأن انقلاب اسلامي و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران امام خميني كه هدايت كننده ما انسانهاي گمراه مي باشد. همه ما بسوي الله رجعت مي كنيم و چه خوبست كه مسئوليتي را كه خداوند بر دوش ما گذاشته است و آنرا پذيرفته ايم اين بار سنگين را هر چه بهتر بر دوش بكشيم و در قبال الله و جامعه بطور كامل به انجام رسانيم .
مرگ روزي ما را در آغوش مي كشد و روح را از بدن ما جدا خواهد كرد. هر انساني به يك نحو از اين دنيا خواهد رفت . يكي در اثر سانحه ـ ديگري در بستر بيماري و يكي هم در راه جهاد، جهاد في سبيل الله. چه با شمشير و چه با قلم و چه با زبان . جهاد در راه الله و مقابله با كفر و باطل و با هر ستمگر،كه اين گونه افراد شهيد شاهد زمان خويش مي باشند و از خون آنها ريشه اسلام و ريشه حق تنومند مي شود و ديگران را به اين روش دعوت مي كند و هر روز بر تعدادشان افزوده مي گردد امروز ملت ما در برابر كفر و باطل ايستادگي مي كند و مي جنگد و من از خداوند قادر متعال اين آرزو را دارم كه بتوانم هر چه زودتر به جبهه بروم و با كفر و كفار بجنگم . و اگر لياقت داشتم شايد در جبهه كشته شدم و كشته شدنم گامي باشد در راه الله و بسوي تكامل .
و از خداوند مي خواهم كه در بستر بيماري و يا در اثر سانحه عمر خود را بپايان نرسانم و كشته شدنم در راه الله باشد به هر صورت . و بيشتر آرزو مي كنم كه در جبهه نبرد اسلام با كفر ـ حق بر باطل و نبرد بي امان ملت ايران با دولت كفار بعث عراق با از بين بردن مزدوران عراقي كشته شوم .
اميد دارم كه شيعيان ما اسلام را ـ علي(ع) را حسين(ع) را بشناسند و ديگران را آماده كنند . اگر ما علي (ع) را و حسين(ع) را نشناسيم دوست علي(ع) و حب علي (ع) و حسين(ع) نخواهيم بود و هيچوقت علي(ع) و حسين(ع) را نخواهيم شناخت و نمي توانيم در راه اسلام و در راه اسلام و در راه علي(ع) و حسين(ع) قدم برداريم و اسلام همانطور گنگ و مسخ شده در نظر ما مردم عوام باقي خواهد مانده و اين هيچ مشكلي را حل نخواهد كرد و هرگز نمي توانيم بر عليه كفر و باطل بپا خيزيم و در راه الله قدم برداريم.
در پايان از مادر خويش مي خواهم كه اگر من لياقت كشته شدن در جبهه را داشتم هيچ ناراحت و گريان و و غم زده نباشد . و بايد خيلي خوشحال شود كه فرزند او لااقل در اثر سانحه و بيماري از دنيا نرفته است. و من افتخار مي كنم كه در جبهه با نابودي كفار كشته شوم چون من لياقت شهيد شدن را ندارم براي اينكه هنوز گناهان من بسيار است و تا پاك شدنم راه بسيار زيادي و پر پيچ و خمي را بايد طي كنم.