شهیدی پانزدهساله که با همه پانزدهسالگیاش، آنگاه که همسالانش در کوی و برزن جستوخیز میکردند، به جنگ رفت و جان روشن خویش را خالصانه تقدیم کرد تا تاریکزار آیندگان را روشنی بخشد.
عبدالرحیم نوزدهم تیرماه سال هزاروسیصدوپنجاهویک به دنیا آمد و بیستونهم تیرماه سال شصتوشش راه به سراپردۀ خورشید برد آنچنان که حتی پیکرش هم به زادگاهش نیامد.
ابتدایی و راهنمایی را که خواند جز شور جوانی و اسلامخواهی در خود ندید. مرد بسیج و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی شد. شناسنامهاش را دستکاری کرد تا بهظاهر بزرگتر از آن که بود بنماید. خود را متولد نوزدهم تیرماه سال چهلونه نشان داد.
در پنجم اردیبهشت سال شصتوشش عزم جنگ کرد و پس از صدودو روز حضور در جبهه در تک جزیرۀ مجنون تیری از کمرگاه او گذشت و لبخند شهادت را بر لبان او نشاند. آتش بیامان دشمن حتی خانوادهها را از دیدن پیکر عزیزانشان محروم کرد.
سیزده سال بعد چند پاره استخوان و پلاکی بر دوش عاشقانش تشییع شد و در فردوسرضای دامغان در آغوش خاک آرمید.