شهید محمدابراهیم وفایی نژاد
فرازی از وصیت نامه:
شهید محمدابراهيم وفايي نژاد
ای جوانان! مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در صحرای کربلا و در حال قتال با کفار شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید که علیاکبر حسین(ع) و هزارانهزار علیاکبرهای دیگر همچون حسین فهمیده در راه حسین(ع) و با هدف شهید شدند. ای خواهران و برادران! در امام(ره) و درجه معنوی والای او بیشتر دقیق شوید. سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و شکر نعمت رهبری که همانا اطاعت از امام(ره) و دستورات اوست را به جای آورید.
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :محمدابراهيم وفايي نژاد
نام پدر :شيرمحمد
تاریخ تولد :۱۳۴۳/۰۶/۰۶
محل تولد :روستای تویه دروار دامغان
شغل :کارمند آموزش وپرورش
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۲۲ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۱/۰۵
محل شهادت :شلمچه
نام عملیات :کربلای ۵
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :دشتبو
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای روستای دشتبو
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمدابراهیم فرزند محمد، تابستان سال هزاروسیصدوچهلوسه در روستای دشتبو منطقه تویهدروار دامغان متولد شد. ابتدایی را در روستای تویه خواند و راهنمایی را در روستای دروار.برای مقطع دبیرستان بههمراه پسردایی و برادرش به ساری رفت. اتاقی را اجاره کردند. او علاوه بر درس، سر کار میرفت تا خرج تحصیلش را در آورد.
در زمان پیروزی انقلاب، در تظاهرات شرکت میکرد. بعد از انقلاب پیش خواهرش که در شهر قدس (قلعه حسنخان) از توابع تهران زندگی میکرد، رفت. بقیه تحصیلات دبیرستان را در آن شهر به پایان برد. پس از تشکیل بسیج، در پایگاه شهید رضایی شهر قدس ثبتنام کرد. روزها درس میخواند و شبها را در پایگاه فعالیت داشت. در کنکور شرکت کرد و در تربیتمعلم کرج پذیرفته شد.
دانشجو بود که تصمیم گرفت برود منطقه و رفت. پنجم بهمنماه شصتوپنج در شلمچه و در عملیات کربلای ۵ براثر اصابت ترکش، سر و صورتش متلاشی شد و به وصال حق رسید.
اگر پلاک و کارت شناسایی نبود، نمیتوانستند تشخیص دهند که جنازه مال اوست. بعد از تشییع جنازه باشکوه، گلزار شهدای روستای دشتبو پیکر پاکش را در آغوش گرفت.
“راهش جاوید باد”
وصیت نامه شهید
بسمه تعالی
«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»
(سوره احزاب- آیه 23)
«برخی از مؤمنان بزرگمردانی هستند که به عهد و پیمان که با خدا بستند کاملاً وفا کردند و برخی بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند و بعضی به انتظار فیض شهادت مقاومت کردند و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.»
با درود و سلام به ولیعصر امام زمان(عج) یگانه منجی عالم بشریت و نایب برحق او امام خمینی(ره) این چراغ هدایت امت اسلام و با درود و سلام بر شهیدان، شمعهای محفل بشریت و شاهدان همیشه جاوید تاریخ.
شهادت سر آغاز یک زندگی است
نترسم ز مرگی که خود زندگی است
وصیتنامه خود را با استمداد از خداوند منان شروع میکنم. اگرچه وقتی نگاه به لحظهلحظه عمر آکنده از معصیتم میکنم، حال وصیتی برایم باقی نمیگذارد. در آغاز از خدا میخواهم اگر با کرامت خود، شهادت را نصیبم کرد، در هنگام وصال مرا از تمامی وابستگیها رهانیده و مرتبه یقین را به من عطا فرماید.
مادر عزیزم! بهخوبی میدانم که غم ازدستدادن فرزندی که سالها با خون دل و آه و سوز، بزرگش کردهای برایت سنگین و دشوار است ولی مادرم! این را بدان که من امانتی بیش نزد تو نبودهام و تو آن هنگام توانستهای امانتت را در کمال راستی و درستی تقدیم صاحب امانت کنی که با توکل به پروردگار و عبرت از حضرت زینب(س) که غم از دستدادن هفتادودو تن شهید را تحمل نمود.
مادر عزیزم! امیدوارم که حلالم کنی و از این که امانتت را در کمال رضایت تقدیم حق کردهای شاد باشی!
پدرم! تو هم بدان که جز ذات مقدس کبریایی کسی در این جهان باقی نمیماند. بنابراین در غم ازدستدادن فرزند خود، امام حسین(ع) را سرمشق قرار بده و بیتابی مکن و یاد خدا را همواره در درون خود زمزمه کن که همانا «الا بذکرالله تطمئن القلوب» میباشد.
خواهرانم! مبادا در شهادت من در ایمانتان به خدا و امام امت خللی رخ دهد. راضی باشید به رضای خدا و بدانید که خداوند به صرف اینکه بگویید ایمان آوردهاید رهایتان نساخته و به گفته خود که همانا فرمود: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ» «آیا مردم پنداشتند به صرف این که گفتند ما به خدا ایمان آوردهایم رهاشان کنند و بر این دعوی هیچ امتحانشان نکنند.»
بنابراین اینگونه به حساب آورید که شهادت من امتحانی برای شما بود؛ پس مبادا بیتابی و گریه در ایمانتان خللی وارد آورد و منافقین کوردل را شاد سازید.
اما برادرانم! من وصیت مهمی ندارم که به شما بکنم زیرا به یاری خدا و با عبرتگرفتن از راه و روش شما قدم در این راه نهادم. منتها امیدوارم در انتظار خویش که همچون منتظران «و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا» میباشد، استوار بوده و همچنان بر عهد خود پایدار بمانید. بهیقین بدانید «ان الله مع الصابرین.» از شما برادران عزیز میخواهم که مرا حلال کنید و برای بخشش گناهانم دعا نمایید.
وصیتی به امت حزبالله:
ای مادران حزبالله! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمیتوانید جواب بدهید. همه مادران همچون مادران وهب باشید که گفت سری را که در راه خدا دادهام پس نمیگیرم.
ای جوانان! مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در صحرای کربلا و در حال قتال با کفار شهید شد. مبادا در غفلت بمیرید که علیاکبر حسین(ع) و هزارانهزار علیاکبرهای دیگر همچون حسین فهمیده در راه حسین(ع) و با هدف شهید شدند.
ای خواهران و برادران! در امام(ره) و درجه معنوی والای او بیشتر دقیق شوید. سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و شکر نعمت رهبری که همانا اطاعت از امام(ره) و دستورات اوست را به جای آورید.
در پایان سلام مرا به رهبر عظیمالشأن برسانید و بگویید که تا آخرین قطره خونم سنگرم را ترک نخواهم کرد. کتابهای درسی و غیر درسیام را به هر نحوی شده در راه خیر صرف کنید.
جنازهام را بعد از شهادت هر جا که صلاح دانستید دفن کنید؛ البته در این مورد نظر مادرم بیشتر مد نظر قرار گیرد.
گریه مکن چو آمدی بر سر خاک زار من
شاد شوم که بنگرم خنده کنی کنار من
قامت سروگونهات خم نشود ز داغ من
زانکه تو راستقامتی مادر داغدار من
پیش بیا برم نشین غصه مخور مشو غمین
شادی روح من ببین اشک مکن نثار من
رفت چو جسم خاکیام در دل تازه خاک و گل
ببین کجاست منزلم خواهر غمگسار من!
به امید آزادی قدس عزیز و عالمگیرشدن اسلام آزادیبخش.
وصیت نامه