سلام به ملت شهیدپرور ایران و شهیدان زنده اسلام آنهایی که خود سوختند و به جامعه ما نور الهی دادند و ما را مدیون خود ساختند و به امید اینکه ملت ما همه در خط او از رهنمودهای امام کبیرمان با فراگیری فنون نظامی آنچنان مشت محکمی بر دهان مستکبران شرق و غرب زده و پوزه آنها مخصوصا صدام خائن را به خاک بمالند و پرچم اسلام را در سرتاسر جهان و جهانیان به اهتزاز در آورند
ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :سید حسین شنایی
نام پدر :سید محمد حسن
تاریخ تولد :۱۳۴۱/۰۶/۰۲
محل تولد :روستای قلعه دامغان
شغل :آزاد
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۲۰ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۲/۰۴/۲۳
محل شهادت :سردشت
نام عملیات :کمین دشمن
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت گلوله
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :قلعه
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای دیباج
نقشه محل تدفین
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سیدحسین شنایی فرزند سیدمحمدحسن و طاهره در دوم شهریور سال چهلویک در روستای قلعه چهارده (شهر دیباج) به دنیا آمد.به مدرسه رفت. دبیرستانی بود که راهی جبهه شد. تا چهارم دبیرستان درس خواند.
در طول انقلاب از بچههای فعال بود و با کسانی که افکار التقاطی داشتند بحث میکرد. شدیداً با بنیصدر مخالف بود و گاهی با طرفدارانش درگیر میشد.
چند بار به جبهه غرب و جنوب رفت. یک بار در عملیات رمضان شرکت کرد و یک بار هم در منطقه دیزلی واقع در حد فاصل بانه به سردشت در درگیری با ضدانقلاب، از ناحیه پهلو و پا به شدت مجروح شد.
در نوزدهسالگی ازدواج کرد که حاصل آن یک فرزند پسر است.
آخرین بار به سردشت اعزام شد و روز بیستوسوم تیرماه سال شصتودو، در درگیری با ضدانقلاب با اصابت گلوله شهید شد. پس از تشییع در دامغان به زادگاهش منتقل و در گلزار شهدای دیباج دفن شد.
“راهش جاوید باد”
وصیت نامه شهید
بسم ا... الرحمن الرحیم
به نام خدا آغاز میکنم این کارم را که واجب و جمع این کار خلاصهای از بیانات هدف من است و راستی خدا داناست و تواناست و انسان را آزمایش میکند ما باید بدانیم که چگونه و چطور از این آزمایش الهی سالم به در آئیم و قبول شویم و این دنیا یک آزمایشگاه است و ما جز گناه هیچ چیز دیگر برای خودمان جمعآوری نمیکنیم و ما نیز در این دنیای فانی باید توشه آخرت را جمع آوری کنیم تا اگر در این دنیای فانی رنجی بردیم ولی در آخرت خدا از ما خشنود باشد انبیاء از ما خشنود باشند و الان خدا این وقت را به ما داد تا خودمان را برای امتحان آماده کنیم و باید بدانیم که راه ا... راه پیروزی است و راه حق است و هیچ چیز جز حق پیروز نمیشود و باطل اگرچه در ظاهر حکومت کند و یا زندگی کند ولی برای چند روز است و عاقبت دست باطلان و مزدوران و شیاطین رو میگردد.
و اکنون من دارم امتحان خود را انجام میدهم تا بلکه خدا به من رو کند و بتوانم در این امتحان پیروز شوم و من الان راهم را و هدفم را شناختم و بهسوی آن راه میروم تا که عذاب در انتظار من نباشد بلکه امامان و حضرت مهدی (عج) ما را صدا کنند و به سوی آن بشتابیم و این وابستگی به اعمال روز ما دارد که چگونه اعمالی انجام دادهایم و باید به سوی الله و یاری و یاوری امام به پا خیزیم و من امامم را شناختم راه او را من ادامه میدهم و راه او ا... است و اگر کسی راه امام را شناخت و به یاری او نشتافت به راستی که او گناهکار است و عذاب و جهنم و کیفر او سخت است و این آیه در مورد همین است که میفرماید «اطیعو ا... و اطیعوالرسول و اولی امر منکم» خدا میفرماید: که از دستور الله و دستور رسول و اولی الامر پیروی کنید و راهشان را ادامه دهید و اگر کسی ایمان آورد و عملش را بهجا نیاورد جزء کافران شمرده میشود
خدا ما را برای همین آفریده و چنان که قرآن میفرماید: «ما خلقت الجن و انس الا لیعبدون» یعنی ما خلق نکردیم جن و انس را مگر برای عبادت.
و ما باید روی این آیه تکیه کنیم و خدا را در نظر داشته باشیم و اگر خدا در نظر ما باشد هیچ گناهی از ما سر نمیزند.
و در یک آیه دیگر میفرماید: «الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون» کسانی که ایمان آوردهاند و از خونه و کاشانهشان هجرت کردهاند و در راه خدا با مالشان و جانشان به جهاد برخاستند اینها بالاترین درجه و مقام را نزد خدا دارند و همینها هستند که رستگار و پیروزند.
و الان که به ما ظلم و به خاک ما تجاوز و میخواستند اسلام ما را نابود کنند، خدا به ما اجازه میدهد که جهاد کنیم و آنها یعنی کافران را بکشیم.و یک آیه از قرآن مجید که چنین میفرماید: «ان الذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی بنصرهم لقدیه» که خداوند تواناست و داناست
و یکی دیگر این که از تمام دوستان و برادران میخواهم که هر چه بیشتر امام را یاری کنید و بهسوی او بشتابید و حزبالله را یاری کنید و اگر کسی بدگویی درباره امام و خط او حزبالله کرد با مشت به دهان آن بکوبید که به دهان آمریکا و آمریکائیان کوبیدیم و مبادا از هم جدا شوید و همبستگی نداشته باشید و عملکرد کارتان خوب نباشدو این آیه میفرماید «و اعتصموا به حبل ا...» به ریسمان الهی چنگ بزنید و متفرق نشوید و به راستی که درست میفرماید: «خداوند دانا و تواناست و اگر متفرق باشیم دشمن از متفرق بودنتان بر علیه خودتان استفاده میکند»و آیه ای است که میفرماید: «فی سبیل الله باموالهم و ... » جهاد کنید در راه خدا با مال و جان خودتان.
خداوند صمیمانهترین درودهای قلبی که از ذره ذره پیکرمان اوج میگیرد به حضور قائم عظیم الشان آن جلوه گاه نور الهی.
و با سلام به ملت شهیدپرور ایران و شهیدان زنده اسلام آنهایی که خود سوختند و به جامعه ما نور الهی دادند و ما را مدیون خود ساختند و به امید اینکه ملت ما همه در خط او از رهنمودهای امام کبیرمان با فراگیری فنون نظامی آنچنان مشت محکمی بر دهان مستکبران شرق و غرب زده و پوزه آنها مخصوصا صدام خائن را به خاک بمالند و پرچم اسلام را در سرتاسر جهان و جهانیان به اهتزاز در آورند و امیدوارم که فرج امام زمان (عج) را نزدیک گرداند تا او با شمشیر علی (ع) و خون حسین (ع) و اخلاق پیامبر گرامی اسلام آنچنان کند که دیگر در جهان هستی ظالمی و سمتمدیده ای وجود نداشته باشد انشاءالله
من یک تذکر به شما میدهم پدرم و مادرم و همشیرههای من همسرم و برادرم و حتی فرزند خردسالم و برادر کوچکم مبادا برای من ناراحت باشید و یا برای من گریه کنید و اگر میخواهید برای امام حسین (ع) و برای علیاکبر حسین گریه کنید و انشاءالله که خداوند چنان صبری عطا کند که طاقت دوری مرا داشته باشید و شیطان نتواند بر شما غلبه کند و خدای ناکرده بگویید چرا اینطور شد بلکه خدا شما و ما را امانت داده و ما یک امانتی بودیم که خدا به شما سپرده و باید افتخار کنید.
پدرعزیزم و مادر گرامی و همسرم در خاتمه وصیتم فرزندم و برادرم را طوری درس دهید که راه شهدا را پیش گیرند.
مادر پدرم شما مرا از کوچکی که یک ناچیز بودم بزرگ کردید و من برای شما نتوانستم خدمت کنم و باید مرا ببخشید لیاقت خدمت شما و سایر برادران حزبالله و پیرو قرآن را نداشتم باید مرا غربت کنید و باید ببخشید باز تکرار میکنم. پدر و مادر و همسر و خواهران و برادر کوچک و فرزندم مرا ببخشید که نتوانستم خدمت کنم و مدیون شما هستم. پدر جان من در خاتمه به شما عرض کنم که من خواب خودم را دیدهبودم و دیگر تحمل نداشتم و الان میدانم که شهید میشوم مرا ببخشید