و نماز را از ياد نبريد كه بالاترين فريادهاست. خواهرم ميخواهم همچون زينب باشي و او را بشناسي و مقلدش باشي و تحمل صبرش را در مصيبت به آن بزرگي كه كربلا كه جلوي چشمش اتفاق افتاد سر مشق خود قرار دهيد و با حفظ حجاب و نجابت و عفت خدا را خشنود نمايي.
ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :یعقوب اسفندی
نام پدر :قدیر
تاریخ تولد :۱۳۴۳/۱۲/۱۰
محل تولد :دامغان
شغل :محصل
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :فرمانده دسته پیاده
سن :۱۹ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۲/۱۲/۱۷
محل شهادت :جزیره مجنون
نام عملیات :خیبر
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به پا
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای دامغان
نقشه محل تدفین
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
یعقوب فرزند قدیر، دهم اسفند سال هزاروسیصدوچهلوسه در بالامحله دامغان به دنیا آمد. پنجاهونهروزه بود که پدرش را در حادثه رانندگی از دست داد. از آن زمان به بعد مادرش هم پدر بود و هم مادر و او را بهسختی بزرگ کرد.
علاقه بسیار زیادی به مدرسه داشت و دوران ابتدایی را با اشتیاق پشت سر گذاشت. بیشتر به کتابهای مذهبی علاقه داشت و گاهی اوقات برای خواندن آنها به کتابخانه میرفت. مقطع راهنماییاش را در آموزشگاه اروندرود گذراند. تا دوم دبیرستان در رشته علوم انسانی درس خواند در دبیرستان شریعتی.
به بیحجابی حساس بود، چه در منزل چه در اجتماع. مادرش با جبههرفتنش مخالفت میکرد و از او خواسته بود ابتدا دیپلمش را بگیرد، بعد راهی جبهه شود. در فعالیتهای اجتماعی نیز شرکت میکرد. در بسیج مسجد، عضو بود. وقتی دید که دوستانش از طریق بسیج به جبهه اعزام میشوند، تصمیمش را برای رفتن گرفت و از سوی برخی از دوستان و برادرش نیز تشویق میشد.
در آغاز هجدهسالگی به صورت نیروی داوطلب به جبهه رفت. اولین اعزامش در بهمن سال شصت بود که شصتوپنج روز به طول انجامید. بسیجی بود و فرمانده دسته. در تاریخ نوزدهم آبان سال شصتویک، دومین اعزامش به جبهه بود که صدودو روز طول کشید. سومین اعزامش تنها بیستوهفت روز طول کشید.
هفدهم اسفند سال شصتودو در جزیره مجنون در عملیات خیبر بر اثر اصابت چند ترکش به پای چپ و پشت گردنش به شهادت رسید. ده روز بعد تشییع و در گلزار شهدای دامغان به خاک سپرده شد.
“راهش جاوید باد”
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحيم
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.
با نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان و با درود و سلام به بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران امام خميني و مردم شهيد پرور و شريف و مبارز ايران در اين مرحله از زمان انسان متعهد بايد تصميم نهايي خود را اتخاذ كند، يا درجه والاي شهادت ، يا ذلت و خواري يكي از اين دو راه .
من به عنوان يك مسلمان مقلد امام راه اغول را اتخاذ كردم و او با عشق به شهادت در مرز به جنگ با عمال و در داخل باز با دست نشاندگان آمريكا و شوروي به مبارزه پرداختم.مگر ما از امام حسين (ع) بالاتريم يا ارزش خونمان بيشتر است؟
اي مردم مسلمان ما براي خاك نمي جنگيم ما براي اسلام عزيز مي جنگيم. اگر پيروز شديم و اگر پيروز نشديم شهيد هستيم و نزد خداي بزرگ روزي مي خوريم.مادر مهربانم كه دائما برايم ناراحتي ميكني بدانكه اجر تو بيشتر خواهدبود، خداوند هركس را دوست ميدارد و ميخواهد به او كرامت كند و او را در ترفيع درجه اي بدهد او را با سختيها از قبيل نقصان مال يا بعضي با گرفتن عزيزي و يا … او را ميآزمايد.
مادر اميدورارم كه ما هم جزء اولياءالله باشيم و از اين امتحان رو سفيد درآييم و تو هم در نزد خدا سربلند باشي و در اين گونه امتحانات موفق باشي پس چندان ناراحت نباش كه خدا صبرت مي دهد.نميگويم گريه نكن اما مادر گريهات طوري نباشد يا در محلي نباشد كه دشمن را شاد كند. برادرانم سعي كنيد درك كنيد! كه راه خدا بهترين راههاست هميشه پوينده در اين راه باشيد و قران زياد بخوانيد زيرا بهار دلهاست .
و نماز را از ياد نبريد كه بالاترين فريادهاست.خواهرم ميخواهم همچون زينب باشي و او را بشناسي و مقلدش باشي و تحمل صبرش را در مصيبت به آن بزرگي كه كربلا كه جلوي چشمش اتفاق افتاد سر مشق خود قرار دهيد و با حفظ حجاب و نجابت و عفت خدا را خشنود نمايي.
و از همه مردم ميخواهم بر ريسمان متين الهي چنگ بزنيد و از تفرقه بپرهيزيد وگرنه مديون خون شهدا هستيد و امام را هرگز فرامش نكنيد و همواره او را دعا كنيد.
خدايا خدايا تو را بجان مهدي تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار