جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید یحیی باشی پور

فرازی از وصیت نامه:
شهید یحیی باشی پور

. بارخدایا همان‌طوری که در دلم شور انداختی که به جبهه حق علیه باطل بروم حال از تو می‌خواهم که مرا بیامرزی.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :یحیی باشی پور
نام پدر :اسماعیل
تاریخ تولد :۱۳۴۰/۰۴/۰۲
محل تولد :داراب فارس - حسن آباد
شغل :کارگر
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۲۶ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۷/۰۲/۲۲
محل شهادت :شیراز
نام عملیات : 
موضوع شهادت :پشت جبهه
نحوه شهادت :اصابت گلوله به دست و پا

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :فارس
شهر :داراب
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای داراب

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

یحیی تنها پسر و آخرین فرزند اسماعیل در دوم تیرماه هزاروسیصدوچهل‌‌ در روستای حسن‌آباد داراب فارس به دنیا آمد. بعد از چهار دختر، تولد پسر برای خانواده شادی فراوانی به‌‌همراه داشت اما چه زود با مرگ پدر گرد غم روی چهره اعضای خانواده نشست.

یحیی کلاس دوم ابتدایی بود که پدرش را از دست داد. اسماعیل کارمند اداره کشاورزی بود و حقوق مستمری‌اش تا حدودی مشکل مادی خانواده را رفع می‌کرد.

یحیی تا اول راهنمایی بیشتر نتوانست ادامه تحصیل بدهد و برای امرارمعاش خانواده مجبور شد کار کند.

با رسیدن به سن نوزده‌سالگی به خدمت سربازی رفت. جزء سهمیه ژاندارمری شد. آموزش عمومی را در پادگان جهرم گذراند و پس از آموزش در همان شهر ادامه خدمت داد. حدود ده ماه بعد یعنی تیرماه سال شصت به منطقه جنگی جنوب، سوسنگرد، اعزام شد. در شب بیست‌وهفتم شهریور همان سال در خط مقدم، مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و از ناحیه کمر دچار آسیب جدی شد. پس از مداوای اولیه در جبهه به بیمارستان نمازی شیراز انتقال داده شد. دو ماه بعد از درمان و تحت‌‌‌نظربودن، او را به آسایشگاه شماره دو تهران منتقل کردند. با قطع‌‌نخاع‌‌شدن از دو پا معلول شد.

روحیه‌اش خیلی بالا بود و با شوخی‌هایش مادر و خواهرانش را روحیه می‌داد. بعد از مدتی با پیشنهاد بنیاد شهید از طریق مجله شاهد، برای ازدواج اعلام آمادگی کرد. دختری از سلاله پاک پیامبر به نام سیده طاهره طبائی از شهرستان دامغان با مطالعه مجله، اعلام آمادگی کرد. در مردادماه سال شصت‌ودو با هم ازدواج کردند. او در تمام رنج و دردهای جانبازش شریک بود. زندگی موفق و شیرینی با هم داشتند و فعالیت‌های اجتماعی می‌کردند.

یحیی با پشتکار و روحیه‌ای که داشت، توانست گواهی‌نامه رانندگی بگیرد. در مسابقات ویلچررانی اصفهان مقام اول را کسب کرد. معمولاً در تمام مسابقاتی که از طرف بنیاد جانبازان برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد و مقام می‌آورد.

با این‌که معلول شده بود، تصمیم گرفت به جبهه برود. مخالفت همسر و بستگان خللی در اراده او به وجود نیاورد. در واحد مخابرات منطقه مشغول شد.

بعد از بروز مشکلات عدیده جسمی، فرماندهان و مسؤولین او را به شیراز منتقل کردند و در بیمارستان شهید فقیهی بستری شد. چند روز بعد در بیست‌ودوم اردیبهشت شصت‌وهفت به شهادت رسید و روح جامانده از دوستان شهیدش به آن‌ها پیوست. پس از تشییع پیکر پاکش به روی دستان پرمهر مردم، یک روز قبل از عید فطر در گلزار شهدای زادگاهش دفن شد.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

( انا لله و انا الیه راجعون )

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود به شهدای راه حق و با درود به رهبر و امام بزرگوار امام خمینی وصیت‌نامه خود را شروع می‌کنم. حال که مدت سه سال‌ودو ماه می‌باشد که در راه اسلام و در راه مکتب و قرآن، ناموس و میهن اسلامیم ایران دو پای خود را فدا کردم هیچ‌گونه نگران نبوده و نیستم.  بارخدایا همان‌طوری که در دلم شور انداختی که به جبهه حق علیه باطل بروم حال از تو می‌خواهم که مرا بیامرزی.

بارخدایا تو را به جان مولا علی قسمت می‌دهم مرا از یاران حسین(ع) قرار دهی و چون یاران حسین یاریم کنی تا با بیان خود به منافقان کوردل بفهمانم که راه اسلام چنین است.

سلام به همسر و یار غم‌خوارم، باری همان‌طور که قبلاً هم گفتم امیدوارم که زندگی فاطمه‌وار داشته باشی و چون حبیبه و سوده مقاومت کنی تا منافقان از خدا بی‌خبر نتوانند به اسلام ضربه بزنند تا آن‌جا که می‌دانم شما برایم یک فرشته بودی چه در بیمارستان و چه در خانه تو همانا چون زینب باید الگو باشی دیگر حرفی برای تو ندارم بدان که زندگی من و تو بعد از مرگ من برای تو فایده ندارد هرچه خواستی و میلت بود با خودت به خانه مادرت می‌بری ولی مرا فراموش نکن. همیشه بر سر مزارم بیا و دعا بخوان چون من به دعاها عادت دارم.

مادرم را سلام برسان و بگو که یحیی فراموشت نمی‌کند و چون خانواده خودت بگو که یحیی فراموشکار نیست.

بلی من به جبهه رفتم تا چون منافقان از خدا بی‌خبر نتوانند قدرت را در دست بگیرند و چند کلمه‌ای درباره ماشینی که هفتاد هزار تومان پول دادم که به خودت می‌رسد کسی حق دخالت در کار تو را ندارد ولی قرآن و نماز و روزه من یادت نرود.

      خداحافظ

باشی پور 63/08/01 ، امضاء معتبر است. یحیی باشی پور

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.