“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سال هزاروسیصدوچهلوسه، خورشید و عبدالله بار دیگر صدای فرزندی را در خانه خود شنیدند. نامش را مهدی گذاشتند. هفت خواهر و یک برادر دارد. پدر با کشاورزی هزینه خانواده را تأمین میکرد. چند سال ابتدایی را در روستای زادگاهش صالحآبادو در نزدیکی دامغان خواند. بعد بههمراه خانواده به شهر مهاجرت کرد و تا سال پنجم را در دبستان اروندرود (شهید امینیان فعلی) دامغان خواند. راهنمایی را در مدرسه شهید مطهری گذراند.
روحش شاد ….ایشون شوهر خاله بنده بود….پدرم بسیار ازشون تعریف میکنن،…یادش گرامی
با سلام و احترام؛ پیرو چند مرحله اطلاع رسانی به کنگره در خصوص وصیت نامه شهید به استحضار می رساند این وصیت نامه مربوط به پدر اینجانب نبوده خواهشا وصیت نامه اصلاح شود.