زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
مهدی فرزند محمدرضا در تاریخ پانزدهم خردادماه هزاروسیصدوپنجاه در شهرستان دامغان چشم به جهان گشود؛ در خانوادهای مذهبی و اصیل.
پدر ایشان مغازۀ باطریسازی اتومبیل دارد و از این راه زندگی آبرومندی را با زحمت فراوان برای خانواده فراهم میکند. او هم یاور پدر بود در مغازه و هم دلگرمی برای مادر در خانه.
فرزند اول بود و متأهل و پدر دو فرزند. تحصیلاتش را با علاقۀ فراوان از همان کودکی جدی و مصمم ادامه داد و مقاطع مختلف تحصیل را یکی پس از دیگری با موفقیت سپری کرد. از دبیرستان فردوسی دیپلم فرهنگ و ادب گرفت. به استخدام سپاه پاسداران درآمد و موفق به گرفتن فوقدیپلم در رشتۀ علوم نظامی شد تا از این طریق به انقلاب اسلامی خدمت مؤثرتری کند.
فعال بود و پرتلاش و خودجوش. مهربان و دلسوز. مخلص و باوقار. روابط عمومی بالایی داشت. اطاعتپذیر و نسبت به کارش تعهد داشت. صبور بود و بردبار؛ درستی رفتارش زبانزد همۀ آشنایان؛ در امور خیر دستی گشاده داشت و زندگی ساده و به دور از تجملات.
تو سپاه هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد. کمک مربی بود و سمت مدیر شعبه و کاردان پرسنلی حوزۀ مقاومت بسیج دانشجویی و مدیر شعبه عملیات حوزۀ مقاومت بسیج الهادی بود.
اگر به گواهی دوستان و همکارانش بگوییم که به اندازۀ ده نفر کار میکرد سخن به گزاف نگفتهایم.
کمکمربی سلاحشناسی بود و در برگزاری میدان تیر و دیگر برنامههای ابلاغی، مثل رزمایشها و تخریب فعال بود و داوطلبانه خدمت میکرد. در دورههای آموزشی آمادگی دفاعی مدارس بهعنوان کمکمربی به دانشآموزان اسلحهشناسی میآموخت.
ایشان دوران آموزشی و تخصصی و عمومی را در دانشکدۀ افسری دیده بود رأس ساعت کارش را شروع میکرد و از همه دیرتر دست از کار میکشید. بسیار دقیق و منظم هم بود.
سرانجام بعد از چند سال خدمت به این نظام مقدس در تاریخ بیستوسوم مهرماه هشتادوسه در حین انجام رزمایش امداد و نجات، در منطقه شامان دامغان، به علت انفجار فوگاز مصدوم و بر اثر جراحات شدید و سوختگی پس از سه روز به دیدار معشوق شتافت و به خیل دوستان شهیدش پیوست.
پیکر پاکش پس از انتقال از شهرستان ساری و استقبال گرم و با شکوه مردم دامغان، در انبوه جمعیت با صفا تشییع شد و در گلزار شهدای فردوسرضای این شهر به خاک آرمید.
“راهش جاوید باد”