جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید محمد خلیلی

فرازی از وصیت نامه:
شهید محمد خلیلی

 

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :محمد خلیلی
نام پدر :محمدتقی
تاریخ تولد :۱۳۴۰/۱۱/۰۶
محل تولد :دامغان
شغل :آزاد
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۱۹ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۰/۱۰/۱۷
محل شهادت :جاده اهواز - حمیدیه
نام عملیات :پدافندی
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :سانحه رانندگی

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

از زمستان سال چهل تا زمستان سال شصت زندگی کرد.

نجمه و محمدتقی در روز جمعه، ‌‌ششم بهمن سال هزاروسیصدوچهل، خداوند در خانه‌شان را با آهنگ دلنواز گریه کودکی نواخت و عشق و نور و گرما را هدیه‌شان کرد و آن دو برای سومین بار طعم شیرین فرزند را چشیدند. به یمن ورودش نامش را محمد گذاشتند. عزیز و دوست‌‌داشتنی، دوران کودکی را در کنار سه خواهر و مهربانی‌شان و سایه بی‌منت پدر و مادر ‌گذراند.

تحصیلات دوره ابتدایی را در دامغان گذراند. دوره راهنمایی را تا سال دوم خواند و به حرفه نقاشی ساختمان روی‌‌آورد. پدرش که یک نظامی عاشق وطن بود، میهن‌‌دوستی و ناموس‌‌خواهی و غیرت و مردانگی را در وجود محمد با رفتار و اعمالش پرورش داده بود. دوران نوجوانی‌اش، روزهای مبارزات مردم با حکومت ظالم پهلوی بود. او هم­چنان که درس می‌خواند اوقات بی‌‌کاری هم به کار نقاشی ساختمان می‌پرداخت و در کنار تمام مشکلات کار و تحصیل، به مبارزات خود نیز ادامه می‌داد.

در تظاهرات شرکت می‌کرد. در پخش اعلامیه نیز همراه انقلابیون شهر تلاش می‌کرد. حتی در مبارزه با مواد مخدر و دست‌‌گیری قاچاقچیان همراه انقلابیون بود. به امام ‌‌خمینی(ره) علاقه زیادی داشت و خانواده را به عشق‌‌ورزی به او می‌‌خواند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌وهشت خود را برای خدمت سربازی آماده کرد.

دوره آموزش سربازی را در شاهرود به مدت چهل‌‌وپنج روز گذراند. پس از پایان دوره آموزشی در همان پادگان شاهرود مشغول خدمت شد و به کار نقاشی ساختمان پرداخت.

 پس از شروع جنگ هنوز چند ماه به پایان خدمتش بود که تصمیم به ازدواج گرفت. در سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌ونه ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ساده و صمیمی فرزند پسری است که نامش را امیر گذاشت.

در تاریخ شانزدهم آذرماه سال پنجاه‌‌ونه تصمیم گرفت داوطلبانه در میدان مبارزه شجاعت خود را محک بزند. به مقر لشکر ۹۲ زرهی اهواز اعزام شد و در جاده حمیدیه- اهواز مستقر شد. او در سه مرحله به منطقه عملیاتی اعزام شد.

 در آخرین مرحله، زمانی که در جاده اهواز- حمیدیه مشغول جابه‌‌جایی مهمات بود، در هفدهم دی‌‌ماه سال هزاروسیصدوشصت بعد از یک سال رشادت و شجاعت به آرزوی خود که همان شهادت در راه خدا بود رسید. پیکر پاکش به شهرش بازگشت و در فردوس­رضای دامغان آرام‌‌ گرفت و جاودانه شد.

“راهش جاوید باد”

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.