جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید محمدحسن ناظمی

فرازی از وصیت نامه:
شهید محمدحسن ناظمی

چون ما در كربلا نبوديم نداي لبيك حسين (ع) را بشنويم امروز همان كربلا مي‌‌باشد و بايد از امتحان درآیيم اگر اسلام به خون ماها به پاي خود مي‌‌ایستد كه ايستاده است، پس اي گلوله‌‌ها ما را در بر گيريد چون در مقابل اسلام و قرآن نه جان ارزش دارد و نه مال...

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :محمدحسن ناظمی
نام پدر :ابراهیم
تاریخ تولد :۱۳۴۹/۰۱/۱۲
محل تولد :دامغان
شغل :آهنگر
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :مکانیک سنگین
سن :۱۷ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۶/۰۱/۲۳
محل شهادت :پنجوین
نام عملیات :پدافندی
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :سانحه رانندگی

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

دهمین فرزند آقا ‌‌ابراهیم در دوازدهمین روز فروردین سال چهل‌ونه چشم گشود و با خود هزار بهار آورد تا آنگاه ‌که در هفدهمین بهار عمرش مسافر آسمان شد، طراوت یادش در جان‌ها بماند. چون روز تولدش مصادف با بیست‌وهشت صفر بود او را محمدحسن نامیدند. از همان دوران کودکی و نوجوانی قانع بود و اخلاق و رفتارش زبان‌زد خاص و عام.

علاقه زیادی به کارهای صنعتی داشت. خردمندانه پس از سوم راهنمایی دست از تحصیل کشید و سرگرم صنعت شد. در یک مغازه صاف‌کاری خودرو مشغول به فعالیت شد. تنها شانزده سال داشت و قلبی صاف که نیاز جبهه‌ها به اعزام نیروهای مردمی، محمدحسن را هم راهی مناطق عملیاتی کرد. او که مدام پای صحبت‌های امام(ره) نشسته بود، می‌گفت: «باید هر طور شده به جبهه برویم و به اسلام کمک کنیم!»

شرکت در کلاس‌های قرآن یکی از علاقه‌مندی‌های محمدحسن بود که تا زمان اعزام به جبهه استمرار داشت. از مهرماه شصت‌وپنج تا فروردین شصت‌وشش که به بزرگ‌سالی بهشتی‌شدن رسید سه مرحله به منطقه اعزام شد. محمدحسن در پنجوین بین زمینی‌بودن و آسمانی‌شدن، گزینه دوم را انتخاب کرد و در بیست‌‌وسوم فروردین‌‌ماه شصت‌‌وشش پیکر فروکوفته در آهن و آتشش، برای تشییع و خاک‌سپاری در فردوس رضای دامغان، بازگشت.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

 بسم الله الرحمن الرحيم

اينجانب محمدحسن ناظمي فرزند محمد ابراهيم ساكن شهرستان دامغان داراي شماره شناسنامه 49 شهادت مي‌‌دهم به وحدانيت حق، خداوند متعال كه رسول اكرم(ص) ودوازده جانشين آن حضرت از اميرالمومنين تا حضرت بقيه الله العظم عليه السلام، موت حق است بهشت وجهنم حق است ما هم كه به دنيا آمديم مي‌‌دانيم بايد بميريم حال كه به مردن اعتقاد داريم پس در چنين موقع بايد حركت كرد همچون سالار شهيدان حسين بن علي(ع) و هفتادودو تن از ياران آن حضرت بايد اسلام را ياري كرد و به صدام بگویيم تو اگر يزيد زمان شده‌‌اي ما هم رهبري داريم كه تا آخرين نفس و قطره خوني كه داريم در راه اسلام و قرآن خواهيم ريخت واگر تو به توب و تفنگ خودت مي‌‌نازي ما با مشت‌‌هاي گره كرده به  آن‌‌ها را از هوا مي‌‌گيريم.

و اي صداميان بدانيد شما در جلوي رزمندگان ما به اندازه پشه هم نيستيد اما اي رفيقان و اي آشنايان پيام مي‌‌دهم دست از اسلام و قرآن نكشيد اگر بخواهيد در دو جهان پيروز شويد.

و من كه در سنگر خودم اين وصيت‌‌نامه را مي‌‌نويسم به پدر و مادر خود سلام عرض مي‌‌كنم اما از شما مي‌‌خواهم اگر من لياقت پيدا كردم و شهيد شدم مرا ببخشيد و براي من گريه و زاري نكنيد كه دشمن از گريه شما استفاده نمايد.

اما به رفيقان و دوستان خودم هم مي‌‌گويم اگر مي‌‌توانيد به جبهه بيایيد و سنگرم را خالي نگذاريد و به نداي هل من ناصر رهبر عزيزمان لبيك بگویيد.

چون ما در كربلا نبوديم نداي لبيك حسين (ع) را بشنويم امروز همان كربلا مي‌‌باشد و بايد از امتحان درآیيم اگر اسلام به خون ماها به پاي خود مي‌‌ایستد كه ايستاده است، پس اي گلوله‌‌ها ما را در بر گيريد چون در مقابل اسلام و قرآن نه جان ارزش دارد و نه مال.

اما باز هم به همه شما مي‌‌گويم اين رهبر را تنها نگذاريد از خواهران و برادرانم همگي، در درجه اول پدر و مادر عزيزم حلاليت مي‌‌طلبم.

پدر و مادر عزيز اگر عصبانيت و يا ناراحتي از من داريد حلالم كنيد.  اميدوارم كه توانسته باشم با شهيد شدن و آن آرزوي ديرينه تمام مسلمين از دل شما بيرون كنم.  از مال خودم هيچ ندارم بدهكار هم نيستم هر كس اين وصيت‌‌نامه را خواند اگر از من بدي ديد صد هزار بار از او پوزش مي‌‌طلبم، دوستان آشنايان اميدوارم همگي راضي باشيد.

 والسلام

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.