“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
اولین روز بهار سال هزاروسیصدوچهلوچهار به دنیا آمد. حسینآقا وقتی کودک را از دستان زیورخانم گرفت، در گوشش اذان را زمزمه کرد و به همسرش با مهربانی نگاهی انداخت و گفت: « محمدحسن، محمدعلی، محمدمهدی، محمدرضا، اسم این یکی را هم میگذاریم محمدتقی.»