“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
پاییز آمدی و زمستان رفتی تا به بهار دنیا دل نبندی. تو که آمدی، قدمهای آخر پاییز بود و آغاز قدمهای تو بر خاک جهان. بیستونهم آذرماه سال بیستویک بود که سفرت بر زمین آغاز شد.
قربان، فرزند عبدالله بود و عصمت. در شهر سمنان چشم به جهان گشود. دوساله بود و اولین قدمهای کودکانهاش را برمیداشت که به دلیل شغل پدر، اولین هجرت را تجربه کرد.