جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید علی عابدی

فرازی از وصیت نامه:
شهید علي عابدي 

 

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :علي عابدي 
نام پدر :محمدعلي
تاریخ تولد :۱۳۴۳/۱۱/۰۶
محل تولد :دامغان
شغل :جهادگر
وضعیت تاهل :مجرد 
مسئولیت :راننده لودر
سن :۲۱ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰ /۲۲
محل شهادت :شلمچه
نام عملیات :کربلای ۵
موضوع شهادت :جبهه 
نحوه شهادت :اصابت ترکش

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در زمستان آمد اما به گرمی خورشید و به لطافت گل‌‌های بهاری می‌‌مانست. در ششمین روز از بهمن‌‌ماه سال هزاروسیصدوچهل‌‌وسه که سرمای استخوان‌‌سوزش تا عمق جان‌‌ها رخنه می‌‌کرد، فرزند سوم محمدعلی و ام‌‌لیلا در دامغان به دنیا آمد. نامش هم‌‌نام مولای متقیان، علی نهاده شد.

علی در زیر دستان پینه‌‌بستۀ پدر و مادری پاک‌‌تر از آب‌‌ها قد کشید و بالید. هفت‌‌ساله بود که قلم به دست گرفت و مشق می‌‌کرد. تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی گذراند. او که سردی و سختی روزگار را چشیده بود و دلش از زحمت‌‌کشی بسیار پدر به درد آمده بود،  ترک تحصیل نمود و به کمک پدر شتافت.

از کودکی بسیار منظم بود. کمتر صحبت می‌کرد و بیشتر به حرف‌‌های دیگران گوش می‌داد. بسیار مهربان بود و خانواده‌‌دوست. تمام همسایگان و آشنایان او را دوست می‌‌داشتند و برایش احترام قائل بودند.

آرام آرام پایش به بسیج باز شد. از وقتی که عضو بسیج شد، در برنامه‌‌ها مرتب شرکت می‌‌کرد.

پس از شروع جنگ تحمیلی، علی که نرم نرمک دچار عشق شده بود، در پی گم‌‌شده‌‌اش راهی میدان شد. مدتی را در ارومیه و مریوان خدمت کرد. پس از مدتی که مأموریتش تمام شد، به دامغان برگشت و عازم سربازی شد. دوره آموزشی سربازی را در چابهار گذراند. بعد به زابل رفت و از آنجا به هنگ زرهی آبادان منتقل شد. بعد از سربازی در جهاد سازندگی، کمیته عمران، واحد ماشین‌آلات سنگین، مشغول به کار شد. سپس از همان طریق به منطقه جنگی مریوان اعزام شد.

هر باری که از جبهه می‌‌آمد، سری به یاران سفرکرده‌‌اش می‌‌زد. زمزمه و ذکر لبانش شهادت بود و بس. قبل از رفتنش همیشه می‌‌گفت: «دعا کنین خدا امامو نگه داره! هر چه خدا بخواهد همان می‌‌شود! اگر خدا بخواهد برمی‌‌گردم ولی عاشق شهادتم!»

 با اعتقادی قلبی و عزمی راسخ، دویست‌‌وشانزده روز در برگ­های دفتر بندگی‌‌اش و در راه جهاد به ثبت رسیده است.

مهارت خاصی در رانندگی لودر داشت. برای همین در عملیات والفجر ۹ او را به واحدهای ارتش فرستاده بودند تا برای آن‌‌ها سنگر توپخانه و کاتیوشا درست کند.

در کربلای ۵ مأموریت مهمی را در جهاد دامغان به عهده گرفته بود. علی در جادۀ امام ‌‌رضا(ع) با لودر، شن برای کامیون‌‌ها بارگیری می‌‌کرد تا در ساخت جادۀ امام‌‌ رضا(ع) در شلمچه استفاده شود.

پس از چند روز تلاش، حدود ظهر چند هواپیمای دشمن به سراغ  آن‌‌ها رفت. علی لودر را متوقف کرد و کنار لاستیک آن پناه گرفت. شدت بمباران به حدی بود که روز بیست‌‌ودوم دی‌‌ماه هزاروسیصدوشصت‌‌و‌‌پنج، اصابت ترکش خمپاره، راز جاودانگی‌‌اش شد و علی لبخندزنان تا آغوش خدا به پرواز درآمد.

پیکر مطهرش در فردوس‌‌رضای دامغان آرام گرفت تا چراغ راه گردد.

“راهش جاوید باد”

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.