جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید علی اکبر محکم کار

فرازی از وصیت نامه:
شهید علی اکبر محکم کار

 

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :علی اکبر محکم کار
نام پدر :محمدعلی
تاریخ تولد :۱۳۲۴/۰۵/۱۰
محل تولد :بهشهر
شغل :کارگر ذوب آهن
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :راننده
سن :۴۱ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰/۲۳
محل شهادت :شلمچه
نام عملیات :کربلای ۵
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علی‌اکبر فرزند محمدعلی، دهم مرداد هزاروسیصدوبیست‌‌وچهار در گلوگاه بهشهر، در خانواده­ای مذهبی و محب اهل ­بیت(ع) دیده به جهان گشود.

در کنار پدر و مادر خود به­ همراه برادران و خواهرانش رشد می­کرد؛ در روزهای فقر و بیداد طاغوت. دوازده‌‌ساله بود که پدرش از دنیا رفت. مجبور بود کار کند تا خرج مادر، خواهران و برادر چهارساله­اش را دربیاورد. در کنار کارکردن، قرآن و احکام دینی را هم می ­آموخت. حقوق ماهیانه‌اش پنج تومانی می­شد. مادرش به‌‌خاطر فقر و نداری دوباره ازدواج کرد. خواهران علی­ اکبر که ازدواج کردند، مادر برای او هم آستین بالا زد و در وطن اصلی­ اش دامغان، از روستای صلح­ آباد برایش زن گرفت. دخترخاله­اش بود. وقتی ازدواج کرد، برادر کوچکش را هم پیش خودش برد.

در شمال از کاری که داشت به­ خاطر درآمد خیلی کم راضی نبود و امرار معاش سخت بود. ‌‌ناچار به دامغان آمد و خانه­ای را در روستای صلح‌آباد اجاره کرد و در شرکت ذغال­ سنگ البرز شرقی مشغول به کار شد.

در طول زندگی پرتلاطم و پرمشقت خود، لحظه ­ای از یاد خدا غافل نبود و قرآن را به­ خوبی بلد بود و مربی قرائت قرآن نیز بود. او صاحب هشت فرزند شد. دو تای آن­ها  در نوزادی دراثر بیماری و نبود امکانات اولیه فوت شدند و برایش چهار پسر و دو دختر باقی ماند.

سال­ های قبل از انقلاب، فعالیت انقلابی­ اش به­ صورت زیرزمینی آغاز شده بود و شامل پخش اعلامیه و  نوارهای صوتی از  امام راحل و افشای جنایت‌های شاه در بین بستگان و دوستان و آشنایان بود.

در طول مبارزه با طاغوت، به فعالیت­های او مشکوک شده بودند. با پیروزی انقلاب اسلامی، اکثر شب­ ها را تا نیمه نگهبانی می­ داد و یا در انتظامات و فعالیت­های فرهنگی اول انقلاب در کنار مبارزانی چون حاج­ شیخ ­غلامعلی نعیم­ آبادی شرکت فعال داشت و برای تبلیغ انقلاب به روستاها نیز می­رفت.

با زمینی که در محله­ امام خریده بود، خانۀ کوچکی را با مشقت فراوان ساخت که بیشتر خودش کار می­ کرد؛ به­ ویژه روزهای تعطیل. بالاخره توانست زن و بچه­ هایش را از دست صاحب­ خانه نجات دهد.

تا زمانی که دامغان زندگی می­ کرد از حال و روز مادر بزرگوارش لحظه ­ای غافل نبود و مرتب به گلوگاه، منزل همسایۀ مادر زنگ می‌زد و با مادرش در تماس بود. مادر علاقۀ فراوانی به اکبر که پسر بزرگش بود، داشت و احترام زیادی برایش قائل بود. ناپدری­اش حاج­ عزیز را نیز تکریم می­­کرد و طاقت ناراحتی مادر را در یک لحظه هم نداشت. ماهی دو بار هم از جاده خوش‌ییلاق با سختی فراوانی که داشت به دیدار مادر می­ شتافت. هرگز رنج و سختی ­ای را که مادر در بزرگ­ کردن وی کشیده بود، فراموش نمی­کرد.

سال­های جنگ بود که او سنگر کار را رها کرد و داوطلب جبهه شد. با شغل رانندگی و پشتیبانی در جهاد سازندگی عازم جبهه­ های حق علیه باطل شد. با جدیت تمام در جبهه تلاش می­کرد و به ­دنبال کارهای سخت بود. از تنبلی و تن­ پروری اصلاً خوشش نمی­آمد.

برای پل­ سازی می­رفت و سنگ ­های سنگین را بلند می­ کرد و درون سیمان­ های داخل پل می ­انداخت. به­ راستی مرد کار بود و محکم­کار.

قبل از اعزام به جبهه در شرکت ذغال­ سنگ هم به­ عنوان استادکار نمونه جزء کارگران نمونه کشور شد. در عملیات کربلای ۵ هم هنگامی که راننده تانکر سوخت­ رسانی تویوتا در منطقه جنگی شلمچه بود، پس از آن­که سوار بر بمب آتشی (تانکر سوخت) شد و سوخت را در خط مقدم جبهه، به دستگاه‌های بلدوزر و لودر و … می­رساند، باران گلوله و انواع بمب و راکت­ امان­ها را بریده بود. با شهامت و شجاعت بسیار بالا که در طول زندگی­اش مثال­ زدنی بود مأموریت خود را به انجام رساند و از خودرو پیاده شد که ناگهان بمباران هوایی شروع شد و دراثر اصابت ترکش راکت به درجۀ رفیع شهادت نائل شد.

“راهش جاوید باد”

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.