شما را دعوت مي كنم به اينكه هدف مرا و هدف تمام شهيدان را دنبال كنيد و از هيچ چيز نترسيد به غير از خدا و من از خدا ميخواهم كه تمام شما را به راه راست هدايت فرمايد تا بتوانيد تكليفي كه بر دوش داريد خوب انجام دهيد و اين را بدانيد كسي كه طبق تكليف عمل ميكند خدا با اوست انشاءالله خدا كمكش ميكند و به خدا و پيامبرش ايمان ميدارم.
ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :علی اصغر نوری
نام پدر :محمدباقر
تاریخ تولد :۱۳۳۵/۰۱/۰۱
محل تولد :کردکوی - گرگان
شغل :کارگر ذوب آهن
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :معاون دسته پياده
سن :۳۱ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۶/۰۴/۲۹
محل شهادت :جزيره مجنون
نام عملیات :عمليات تک جنوبی
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر و دست
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :زردوان
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای دیباج
نقشه محل تدفین
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
کردکوی با تمام ابهت و قامت افراشته، هنوز سرمای زمستان را بر دل خویش مزمزه میکرد که شمیم بهار به مشام مردم صمیمی و مهربانش رسید.
خانواده آقا محمدباقر نیز مهیای حیات دوره طبیعت بودند و زندهشدن یادها و خاطرات از جنس بهار؛ اما مهمانی عزیز و هدیهای بهاری در اولین روز فروردین سال سیوپنج هجری شمسی در میان عطر شکوفهها، چشمان بهاری و خدابینش را گشود.
رقیهخاتون به یمن این هدیه که بوی زندگی و طراوت داشت نامش را علیاصغر گذارد تا این کودک نورسیده در سایه لطف صاحب خوبیها و رنجها، بزرگ شود و قطرهقطره از ایمان و شهادت سرباز کوچک حسین(ع) بنوشد و سیراب در بندگی و عبودیتش اوج گیرد. دوران کودکی علیاصغر در کنار پدر و مادر در روستای کردکوی سپری شد. خانواده او به زردوان دیباج مهاجرت کردند.
علیاصغر تحصیلات دورۀ ابتدایی را تا پایه چهارم به پایان رساند. به دلیل کمبود امکانات آموزشی، ترک تحصیل کرد و در کنار پدر به کار بنایی مشغول شد. او فرزند اول خانواده بود و در تمام روزهای خوب و سخت زندگی، پدر و مادر را همراهی میکرد. دوران جوانی او قرین با روزهای مبارزه بود. مردم دیباج نیز مثل تمام مردم ایران با ندای حقیقتمحور حضرت امام(ره)، چون خونی تازه در رگهای این سرزمین کهن جاری شدند و فریاد عزتخواهی و آزادگی سردادند.
پس از تأسیس شرکت ذوبآهن، علیاصغر بههمراه تعداد زیادی از مردان و نوجوانان روستا به کار در شرکت ذوبآهن مشغول شد. حالا او جوانی مبارز و طالب آزادی بود و همراه با مبارزات انقلابی به کار بنایی و کارگری ذوبآهن نیز ادامه میداد.
اردیبهشتماه سال پنجاهوشش بود که عهدی آسمانی در زندگیاش جاری شد و با مولود خانم عقد زندگی بستند تا در تمام لحظات در کنار هم باشند و قلبهایشان به حرمت ایمانشان به خداوند، برای هم بتپد و عهدشان جاودانه بماند تا پایان حیاتشان. پس از آن علیاصغر پرشورتر به مبارزاتش ادامه داد.
پس از پیروزی انقلاب بهعنوان بسیجی فعال در عرصههای سیاسی و فرهنگی شهر و روستا حضور داشت.
مهربانیاش در تبسمهای لطیفش هویدا بود. علیاصغر استاد بنایی که تا لحظه بودنش سقف هیچ خانهای در روستا خراب نشد و تمام اهالی روستا به برکت دستان او، دیوار خانههایشان همیشه محکم بود و استوار و سقف خانههاشان پایدار بود و برقرار.
صاحب دو دردانه در زندگی شده بود که بانگ جنگ برآمد. دخترکانی که کانون مهربانی پدر شدند و پدر با تمام وجود دوستشان داشت. اولین حضورش در جنگ بهعنوان نیروی جهادی در سال شصتودو اتفاق افتاد. بعد از عملیات خیبر بهعنوان نیروهای پشتیبان حضور فعال داشت. شصتودو روز را در جبهههای جنوب و غرب گذراند. پس از آن، با وجود داشتن چند فرزند و شرایط سخت زندگی در روستا در تاریخ یازدهم خردادماه سال شصتوشش از طریق سپاه به تیپ ۱۲ قائم(عج) و از آنجا راهی جزایر مجنون شد.
سرانجام در تاریخ بیستونهم تیرماه سال شصتوشش در عملیات تک جزیره جنوبی براثر اصابت ترکش به سر و دست به جمع عاشقان تشنۀ شهادت پیوست و چهار روز بعد در روستای زردوان از توابع دیباج درحالیکه چهار فرزندش با اشکهای فراق همراهیاش میکردند در آغوش گلزار شهدای زردوان آرام گرفت.
“راهش جاوید باد”
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين
« الذين امنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك
هم الفائزون »
آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و بكوشيدند در راه خدا به مالها و جانهاي خود، بزرگتر
است پايه آنان نزد خدا و آنانند رستگاران.
من به خدا مؤمن ميباشم و به كليه اوامر الهي كه خداوند قرار داده است ايمان دارم از جهنم و بهشت و حساب روز قيامت و بشارت ميدهم به اين اوامر همه اينها حق است روزي از دنيا بايد رفت و اينقدر به دنيا وابسته نباشيد از كالبد جسم بيرون بياييد و به روح سازنده رجوع نماييد ترك گناهان كنيد تا حقيقت را بيشتر درك كنيد و انشاءالله خداوند همه را از دلها و قلبهايتان برداريد و حقيقت را بيشتر درك كنيد تا به عظمت اين انقلاب بيشتر پي ببريد كه تا جهاد نفس نكنيد مطمئن باشيد جهاد جنگ نميتوانيد بكنيد و تا قلبتان مملو از گناه است به عظمت جهاد و جنگ پي نميبريد.
هدف من فقط براي اهداي تكليف و براي رضاي خداست و براي اين هدف حال كه خدا خواسته جانم را فدا كردهام و از هيچ چيز دريغ ندارم مرا همين بس است كه خدا از من راضي باشد و شما را دعوت مي كنم به اينكه هدف مرا و هدف تمام شهيدان را دنبال كنيد و از هيچ چيز نترسيد به غير از خدا و من از خدا ميخواهم كه تمام شما را به راه راست هدايت فرمايد تا بتوانيد تكليفي كه بر دوش داريد خوب انجام دهيد و اين را بدانيد كسي كه طبق تكليف عمل ميكند خدا با اوست انشاءالله خدا كمكش ميكند و به خدا و پيامبرش ايمان ميدارم.
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله
اين را لفظي نميگويم بلكه قلباً به آن ايمان دارم با دشمن بجنگيد و انشاءالله خداوند قوت قلب به شما عنايت ميفرمايد لاحول و لاقوت الا باالله العلي العظيم.
و شما را وصيت ميكنم به تقوي و از خدا بترسيد و به اوامر امام روح الله با دل و جان گوش فرا دهيد و درباره دشمنان او روزها تفكر كنيد تا به عظمت خون شهيدان پي ببريد و احتياج شما به جبهه چقدر است.
به كساني كه وصيتنامه را ميخوانند يا گوش ميكنند ميدانم حالشان دگرگون ميشود فوراً از خدا بخواهيد كه خداوند شما را به همين حال باقي بگذارد و به جبهه بيشتر رجوع كنيد به عقيدهتان محكم بمانيد نگذاريد دنيا شما را بفريبد و ما در صورتي از شما راضي هستيم كه امام روحالله از شما راضي باشد.