شهید علی اصغر ابراهیمی ورکیانی
فرازی از وصیت نامه:
شهید علی اصغر ابراهیمی ورکیانی
حمد و سپاس رب عالمیان که بر ما منت نهاد و جامۀ هستی بر ما پوشانید و ما اینک همیشه درمانده و خالصانه در درگاه او حاضریم. باشد که با یاد او در دل ما آرامش جایگزین گردد.
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :علی اصغر ابراهیمی ورکیانی
نام پدر :ابوالفضل
تاریخ تولد :۱۳۴۳/۰۶/۳۰
محل تولد :روستای ورکیان دامغان
شغل :پاسدار
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :معاون گروهان پیاده
سن :۲۲ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰/۲۲
محل شهادت :شلمچه
نام عملیات :کربلای ۵
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :موج انفجار
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای دامغان
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
علیاصغر فرزند ابوالفضل ابراهیمی در سال هزاروسیصدوچهلوسه در محلهامام شهرستان دامغان متولد شد. درسخواندن را دوست داشت. در تابستانها و ایام تعطیل هفته بنایی میکرد. پس از اینکه دیپلمش را گرفت، در تربیت معلم قبول شد که به خاطر اهمیت حضور در جبهه انصراف داد.
وارد سپاه شد و بهعنوان مربی آموزش نظامی و انجام کارهای خدماتی و تبلیغاتی مشغول شد. رانندگی میکرد و به امور فنی میپرداخت.
اوقات فراغتش را برای کمک به پشت جبهه میگذراند. کتابهای شهید مطهری و کتابهایی را درباره امام زمان(عج) مطالعه میکرد.
سال شصتوپنج، شش ماه از ازدواجش میگذشت که با اعلام سپاه برای اعزام نیرو آماده شد و به جبهه رفت. در بیستودوم دیماه همان سال، همزمان با شروع عملیات کربلای۵، در خط مقدم جبهه به شهادت رسید. جنازهاش در فردوسرضای دامغان دفن است.
“راهش جاوید باد”
وصیت نامه شهید
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ
يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى
بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ﴿توبه /۱۱۱﴾
در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنان باشد خريده است همان كسانى كه در راه خدا مى جنگند و مى كشند و كشته مى شوند [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده اوست و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است پس به اين معامله اى كه با او كرده ايد شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است.
به نام و با یاد او که روح بخش اجساد و اجسام است و رحمتش بر همۀ انسانها جاری و رحمانیتش بر بندگان خاص نیز جریان دارد.
حمد و سپاس رب عالمیان که بر ما منت نهاد و جامۀ هستی بر ما پوشانید و ما اینک همیشه درمانده و خالصانه در درگاه او حاضریم. باشد که با یاد او در دل ما آرامش جایگزین گردد.
این حقیر علی اصغر ابراهیمی ورکیانی فرزند ابوالفضل شماره شناسنامه 5 صادر از دامغان متولد 1343 هم اکنون که این وصیت نامه را می نویسم چندشبی بیش به عملیات افتخارآفرین و پیروزمندانۀ رزمندگان اسلامی باقی نمانده.
اینک که من عازم جبهه های جنگ حق علیه باطل (نور علیه ظلمت) هستم و با خلوص نیت و پاکی باطن تمام مادیات زندگانی و دنیوی را کنار گذاشته و به سوی نور و شهادت که قلب من آکنده از آن است و آرزوی دیرینۀ من است پر می کشم.
امیدوارم که خداوند متعال این حقیر را که بنده ای گنهکار در در مقابل او هستم بپذیرد و مرا به سوی خود بکشد.
رهبر من حسین (ع) می باشد که در صحرای کربلا شهید شد و من هم که انسانی گنهکار میباشم می خواهم گوشه ای از راه آن بزرگوار را بپیمایم و عاشقانه شهید شوم.
خداوندا، تو شاهدی که از آن لحظه ای که از خانه خارج شدم فقط به خاطر تو و برای رضای تو آمدم.
آمدم تا هم چون علی اکبر حسین جانم را فدا کنم. پدر و مادر و خانواده و دوستان را ترک گفتم زیرا عشق من به تو بهتر از دوستی آنان بود.
پس از تو می خواهم که این دعایم که (الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا) را مستجاب کرده و مرا لحظه ای به خودم وامگذار.
و اکنون که در این دانشگاه الهی و کارخانۀ انسان سازی قدم گذاشته ام و آن را پلی به سوی تکامل برای خودم می دانم از تو می خواهم که نیت مرا خالص گردانده و مرا به سوی خود بکشی و از تو می خواهم که از مادیات دنیا رها ساخته و جز شهدا قرار دهی.
ای خداوند قادر تو خودت میدانی که من چقدر مشتاق شهادتم و نیز می دانی که هدف من شهادت نمی باشد، بلکه پیروزی در راه توست. اگر توانستیم می کشیم و اگر نتوانستیم کشته می شویم.
درود به رهبر و امامان، جان جانان، مرید مریدان، عصارۀ رسالت پیامبران از آدم تا خاتم- همرزم ابراهیم- همراه موسی- همدست عیسی- همکیش محمد- همسنگر علی- همفکر حسین- همگام مهدی.
ای ماه جماران، ای حامی مستضعفان، ای خمینی، ای امام این را بدان که این مردم با تو میثاق بسته و هرگز دست از تو برنمی دارند و به تو وفادارند زیرا تو به اسلام وفاداری ما که در تاریکی و ظلمت به سر می بردیم و در طلب مادیات و عافیت طلبی بودیم و او بود که همچون کوهی استوار بر دین خدا ما را از ورطۀ نابودی نجات بده. خداوند او را زنده بدارد تا با رهبری پیامبرانه اش این ملت را به فیض رساند و وارث زمین گرداند.
سلام بر تو ای امت شهیدپرور و قهرمان. من برای شما چه میتوانم بنویسم. این شما بودید که ما را راهنمایی کردید و در ادامۀ راه، امید دادید و اکنون این خون ها چه ارزشی دارد که در راه اسلام که راه هستی ساز است ریخته شود.
ای انقلاب سیراب بشو که ما جوانان با خون آبیاریت میکنیم. ای بازوان انقلاب بجوشید از خون ما و به تداوم این انقلاب ادامه دهید.
ای مردم به هوش باشید که اکنون امانت خدا در دست شماست و این وظیفه شماست که از او حفظ و حراست کرده و به فرمان های او که همان فرمان های امام زمان است گوش دهید. این امام گرچه در داغ یاران بسیاری چون بهشتی ها، مفتح ها، دستغیب ها، رجایی هاو باهنرها نشسته ولی خون گرم و جوشان آنان امام را در تداوم انقلاب امید داده و او را در یاری امام زمان و اسلام امیداوراتر میسازد و اکنون به شماست که از اسلام خود حفاظت کرده تا مبادا روحانیت را از آن جدا سازند زیرا اسلام منهای روحانیت اسلام نیست.
ای مسلمانان برخروشید و با رهبری این امام عالیقدر، این شب زنده دار مجاهد، پرافتخار و خونین لا اله الا الله را در سراسر جهان و بر فراغر بلندترین قله ها به اهتزاز درآوردید.
ای جوانان مبادا در رختخواب ذلت بمیرید زیرا حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد.
ای جوانان مبادا در رختخواب ذلت و غفلت بمیرید زیرا علی (ع) در محراب شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید، چرا که علی اکبر حسین (ع) در راه حسین (ع) در میدان نبرد شهید شد.
ای مردم مبادا امام را تنها گذارید زیرا اگر او را تنها گذارید، همان به سر شما خواهد آمد که بر سر مردم کوفه آمد.
ای مردم مبادا نماز جمعه، این سنگر عاشقان الله و سنگر عبادت و سیاست را ترک کنید. همیشه با حضور هرچه فشرده تر، صف های آنها را محکم کرده و آن را مانند نمازهای یومیه واجب بدانید.
ای پدران و ای مادران، مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید، زیرا فردای قیامت جواب حسین و زینب را نمی توانید بدهید که تحمل 72 شهید را نمودند.
همیشه طبق آیۀ ( و اقسموا... ) با یکدیگر وحدت داشته و یکپارچه مشت محکمتان را بر سر ایادی شرق و غرب فرود آورید.
و اما شما پاسداران عزیز، دلاوران مکتب اسلام، قدر خودتان را بدانید که امام، افتخار بر شما می ورزد و از مقام محترم پاسداری، خوب پاسداری کنید تا خدایی نکرده مقام پاسداری لکه دار شود و همیشه همینگونه که تابه حال تحمل کردید در مقابل آمریکا ایستاده و منافقین را از جای برکنید.
و شما ای برادران انجمن اسلامی، شما باید الگو باشید. کاری نکنید که مفسدین از شما نقطه ضعف بگیرند.
شماها وظیفۀ سنگین و مهمی بر دوش دارید که باید آن را به خوبی انجام دهید. به جلسات خود ادامه دهید و افراد بی تفاوت را به سوی خود بکشید زیرا خداوند توبه پذیر است. به افراد زیاد سخت نگیرید و با آنها به نرمی و خوبی رفتار کنید تا انشاءالله خداوند آنها را هدایت نماید.
و شما ای دانش آموزان شما می بینید که عده ای در سال قبل با شما بودند ولی امسال شهید و معلول شده اند اگر در جبهه به شما احتیاج است به جبهه بروید.
شماها باید در جبهه جای افرادی را پر کنید که زاهدان شب و شیران روز بوده اند.
اگر این درس را از مولای خود علی آموخته اند و کسانی که برای آنها مقدور نیست درس بخوانند و با درس خویش، قلب وابستگی را نشانه روند و ظلم و استکبار را نابود نمایند.
و شما ای پدر و مادر و برادران و خواهرانم این را بدانید که در قاموس شهادت واژه وحشت نمی باشد و هرکس را لیاقت شهادت نمیباشد، شهادت به حیاتی میگویند که شخص با هدف کشته شود و حق باشد.
هر سالی خمسی دارد و من هم به عنوان خمس برادران و خواهرانم در این راه فدا شدم و این را بدانید که من به سوی معشوق خویش شتافته و سفیر گلوله ها عقد مرا با عروس شهادت خواندند. پس برای رضای خدا در ملأ عام مگریید زیرا شهادت گریه ندارد بلکه شکست اسلام گریه دارد.
مادرم، مبادا در نبود من گریه کنی، هرگاه خواستی گریه کنی برای علی اکبر حسین گریه کن.
و شما ای برادران و خواهرانم، از شما نیز امید عفو دارم و امیدوارم که از خط امام، که همان خط امام و اسلام است جدا نشوید و این حکومت را زمینه ساز حکومت مهدی گردانید و در انجام فرایض دینی سستی نکنید و با دوستان خوب بنشینید. چه بسا افرادی صد در صد مکتبی بودند و با افرادی بد نشستند و ...
و از شما می خواهم که اگر شما را آزردم مرا ببخشید و تو ای برادرم، مبادا اجازه دهی اسلحه گرمم بر زمین افتد و خون گرمم از جوشش بیفتد.
اسلحه ام را بردار و راهم را ادامه بده و همیشه سعی کنید که در راه اسلام خدمتگذاری خالص بود و در ارگان های انقلابی (جهاد سازندگی و سپاه که به منزلۀ بازوان انقلابند انجام وظیفه کنید.)
و تو ای خواهرام، مبادا در نبودم گریه کنید. صبر کنید که خداوند با صابران است.
در همین جا با شعار خدایا خدایا سخنم را به پایان رسانده و از تمام شما هم شهریان طلب عفو و مغفرت می نمایم.
والسلام
ساعت 5 بعد از ظهر جمعه 62/07/15
منطقۀ جنگی غرب (سرپل ذهاب)
به امید زیارت کربلای حسین