“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
پر بود از شور و نشاط و دلربایی. پای در خاک و روحش در مسیر خداییبودن اوج میگرفت. نازی و طنازی از همۀ وجودش میجوشید. انگار از این کرۀ خاکی دل کنده بود.
به گواه شناسنامهاش هفتمین روز از آخرین ماه سال هزاروسیصدوچهلودو شهرستان دامغان شاهد رویش ستارۀ وجودش بود. آرامآرام بالید و به رسم همۀ بچههای هفتساله راهی دبستان شد.