در آخرین ماه سال یکهزاروسیصدوچهل در دامن مادری از سلالۀ سادات و پدری متدین و متعهد آفتاب عمرش طلوع کرد. پدرش، رحمتالله، نام زیبای عبدالله را برایش برگزید. او نهمین فرزند خانواده بود. پدرش خیاط بود و از این راه امورات خانوادۀ پرجمعیتش را میگذراند و خدای را شاکر بود.
عبدالله آرامآرام در هوای کویری دامغان قد کشید و پای به دبستان نهاد. تا پنجم ابتدایی درس خواند و بعد از آن در پی آموختن حرفه به تهران رفت تا بتواند برای خودش کسب و کاری دستوپا کند. از این روی، به مکانیکی ماشین مشغول شد و پس از مدتی به زادگاهش برگشت. دوران سربازی او همزمان با دوران جانبازیهای ملت رشید ایران بود. در کسوت جهادگران به سربازی اعزام شد و در طول دو سال در عملیاتهای مختلف و مناطق گوناگون علیه متجاوزان کشورش به پیکار پرداخت.
او از زمرۀ دلیرمردانی بود که از اوایل جنگ در جبهههای حق علیه باطل با دشمنان بعثی میجنگیدند. رانندگی بلدوزر را بهعنوان خطشکن و جلودار در ایجاد راهی برای عبور دستگاههای سنگین بر عهده داشت.
بسیار متدین و سختکوش، آرام و صبور، دلیر و باغیرت بود. او بیحرمتی به سرزمین مقدس خویش را برنمیتابید و سرانجام این شیرمرد جهادگر پس از دو سال حضور در جبههها، دوازدهم آبان شصتویک در عملیات محرم و در منطقه عینخوش حین انجام مأموریت بر روی لودر براثر اصابت ترکش خمپاره دشمن، با ایثار تمام هستیاش، به درجه رفیع شهادت نایل آمد و پیکر مطهرش در فردوسرضا، گلزار شهدای دامغان، به خاک سپرده شد.