دومین فرزند محمدعلی در سال هزاروسیصدوسیوپنج در دامغان به دنیا آمد. همراه دو برادر و یک خواهرش در روستای وامرزان زندگی خود را شروع کرد. هر روز چند کیلومتر را تا شهر با دوچرخه میرفت و برمیگشت.
گاهی وقتها آنقدر سردی هوا او را آزار میداد که بهناچار آتشی را در بین راه روشن میکرد تا گرم شود. سال آخر در دبیرستان جامع تهران موفق به اخذ دیپلم شد و به دانشکده افسری رفت. با اخذ مدرک کارشناسی در ارتش ماند. با شروع درگیری در کردستان به آنجا اعزام و بعد هم به منطقه جنوب رفت. در آنجا از ناحیه پا مجروح و به مدت یک هفته در آبادان بستری شد. با بازیافتن سلامتی خود برای گذراندن دوره تکاوری به شیراز رفت.
در یکی از مرخصیها، مقدمات عروسی را فراهم کرد. با مطلعشدن از شهادت فرمانده خود، آماده برای برگشتن به منطقه شد و برگزاری مراسم را عقب انداخت و بهعنوان فرمانده گروهان تکاور معرفی شد.
علیرغم چندین روز دفاع و خستگی خود و نیروهایش، در عملیات مطلع الفجر، دوباره گروهانش را به خط برگرداند.
در همان روز هنگام بررسی منطقه با دو تن از دوستانش، شش دی هزاروسیصدوشصت، همزمان با بیستوهشتم ماه صفر، با برخورد ترکش خمپاره در گیلانغرب شهید شد. وی را در گلزار شهدای روستای وامرزان دامغان به خاک سپردند.