جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید حسین علی آبادی

فرازی از وصیت نامه:
شهید حسین علی آبادی

 

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :حسین علی آبادی
نام پدر :ذبیح الله
تاریخ تولد :۱۳۴۱/۰۵/۰۳
محل تولد :روستای علی آباد دامغان
شغل :پاسدار
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :مسئول تعاون گردان پیاده
سن :۲۱ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۲/۱۲/۰۷
محل شهادت :جزیره مجنون
نام عملیات :خیبر
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :تفحصی- در تاریخ 1394/05/20 تشییع شد

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :علی آباد
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای روستای علی آباد

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

تابستان بود و گرمای طاقت‌فرسای مردادماه رمق را از تن می‌ربود. حاج‌‌ذبیح‌الله و همسرش در انتظاری شیرین قلب‌شان می‌تپید. انتظار تولد فرزندی را که در گذر سال‌های حماسه و عشق تاریخ‌ساز می‌شود.در سومین روز از دومین ماه گرم سال، درست نزدیک اذان ظهر در روستای علی‌آباد دامغان، خدا به حاجی و همسرش پسری عنایت کرد. پدر نام او را حسین گذاشت و عقیده داشت نام نیک برای فرزند عاقبت‌‌به‌‌خیری می‌آورد. حاجی مرد بزرگوار و شریفی بود؛ زحمت‌‌کش و مهربان.

حسین در آغوش گرم پدر و مادر بالید و بزرگ شد. دوران ابتدایی را در روستا گذراند و برای ادامۀ تحصیل به شهر دامغان رفت و تا پایان دورۀ متوسطه را با ذوق و شوق و جدیت فراوان درس خواند و دیپلم گرفت. سال‌های پایانی تحصیلات متوسطۀ او هم‌زمان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی ایران بود.

حسین نیز مانند بسیاری از جوانان کشورش در تکاپو و جوش و خروش مبارزات انقلاب بود. به‌‌جرأت می‌توان گفت که جرقه شروع انقلاب در روستا را حسین و برادرانش در خانۀ حاجی زدند. آن‌ها خانه حاجی را به پایگاهی برای انقلابیون تبدیل کرده ‌‌بودند.

بعد از پیروزی انقلاب و پایان تحصیلات، در سال هزاروسیصدوشصت به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد. تحمل بی‌حرمتی به آب و خاک وطنش را نداشت. عاشق اسلام و وطنش بود. اگر بخواهیم حسین را در یک جمله توصیف کنیم باید بگوییم حسین از جمله «مردان کم‌‌گوی عاشق بود» از آنان که درونشان پردرد است و لب‌‌هاشان خندان؛ و عاشق‌ترند از آن روی که هیچ‌گاه از خود حرفی نمی‌زنند.

او مرد روزهای حماسه و عشق بود. مگر نه این است که حماسه را نمی‌توان به تقریر درآورد و عشق را نمی‌توان سرود. عشق را باید چشید با ذره ذرۀ وجود.

حسین آرام بود وکم‌حرف و عملگرا. هیچ‌گاه از هیچ کس چیزی نمی‌خواست. بسیار مؤدب، مذهبی و معتقد بود. نمازش را در منزل نمی‌خواند. مقید به نماز جماعت بود. برای پدر و مادرش احترام بسیاری قائل بود.

این ویژگی او را از دیگر برادرانش خواستنی‌تر کرده ‌‌بود. حسین برای رفتن به جبهه سر از پا نمی‌شناخت و شرکت در جنگ را تکلیف شرعی خودش می‌دانست. معتقد بود که اندیشه و اعتقاد قلبی والاترین سلاحی است که هیچ کس نمی‌تواند آن را از بین ببرد و شعله‌اش را در قلب‌ها خاموش کند.

حسین با این عقیده صدوشصت‌وسه روز در جبهه ماند و جنگید. سرانجام در عملیات خیبر در تاریخ هفتم اسفندماه سال یک‌‌هزاروسیصدوشصت‌‌ودو به‌‌همراه تنی چند از هم‌رزمانش از خاک به افلاک پر کشید تا نام نیکش برای همیشه در دفتر عشق و دوامش بر جریدۀ عالم ثبت شود. همۀ شواهد دال بر شهادت حسین بود؛ اما بی‌‌ هیچ اثری، ردی یا نشانی.

سال‌‌ها گذشت، پدر حسین با قلبی آکنده از درد و داغ فراق یوسف  گمگشته‌‌اش به دیار باقی شتافت و اما مادر سالیان سال هم‌‌چنان گیسوی بلند یلدای انتظار را شانه می‌‌کرد؛ به امید صبح وصالی که نشانی، اثری، خبری از حسین برایش بیاورند.

دعاهای مادر بعد از سی‌‌ودو سال چشم‌‌انتظاری به اجابت رسید و در تاریخ بیستم مردادماه سال ‌‌هزاروسیصدونودوچهار هم‌‌زمان با شهادت حضرت امام جعفر صادق(ع) بقایای پیکر حسین به‌‌همراه جانماز، کارت پاسداری، شانۀ موهایش و… برای مادر برگشت.

حسین بعد از سی‌‌ودو سال به آغوش خانواده برگشت تا دوباره در آسمان شهر بدرخشد. تا به همۀ مردم شهر و همۀ جوان‌‌هایی که حتی سن و سال خیلی از آن‌‌ها هم به سال‌‌های چشم‌‌انتظاری مادر نمی‌‌رسید و همۀ آن‌‌هایی که در تشییع جنازۀ باشکوهش گرد آمده بودند، بار دیگر فریاد کند:

«شهیدان زنده‌‌اند الله‌‌اکبر                 به حق پیوسته‌‌اند الله‌‌اکبر»

تشییع جنازه حسین دوباره شکوه و عظمت مردم باوفای این شهر را جاودانه تاریخ کرد. پیکر پاکش در روستای علی‌‌آباد مطلب‌‌خان دامغان به خاک پاک زادگاهش سپرده شد. 

“راهش جاوید باد”

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.