“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
خورشید وسط آسمان ایستاده بود. زمین تبدار گرمای خورشید بود که خداوند هفتمین فرزند را به خانوادۀ ساده و صمیمی سیفالله امینیان بخشید. عذراخانم بار نهماههاش را که زمین گذاشت، دوباره کمرش را بست و مشغول کار شد.
پدر بیلش را روی شانهاش گذاشت تا برای سیرکردن شکم هشت سر عائله بیش از پیش کار کند. تقویم از روز بیستوچهارم مرداد، زادروز حسین، تا روزهای با شکوه جوانی بهتندی ورق خورد و با خود شیطنتهای کودکی را برد که حسین خیلی زود جوانی شده بود رعنا و رشید.