“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
غروبها، صدای بال پرستوهای مهاجر آسمان روستای قادرآباد را پر میکرد. شهریورماه بود و نسیم خنک و روحبخش غروبهنگام، جان را مینواخت. خانهای کوچک درست در وسط روستا متعلق به آقا سیفالله بود. سوم شهریورماه سال چهلویک، حسن سومین فرزند خانواده چشم گشود.تحصیلات دوره ابتدایی را در روستا به پایان رساند. برادر بزرگ او در تهران زندگی میکرد. برای ادامه تحصیل و زندگی به تهران مهاجرت کرد.