جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید منصور عاشوری

فرازی از وصیت نامه:
شهید منصور  عاشوری

 

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :منصور  عاشوری
نام پدر :احمد 
تاریخ تولد :۱۳۳۸
محل تولد :تهران 
شغل : 
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :مسئول حفاظت اطلاعات سپاه لبنان
سن :۳۶ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۷۴/۰۸/۰۲
محل شهادت :بیمارستان تهران
نام عملیات : 
موضوع شهادت :پشت جبهه
نحوه شهادت :شیمیایی - غرب ارتفاعات شیخ سلسه سال 1366

شناسنامه تدفین

کشور :ایران 
استان :تهران
شهر :تهران
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :بهشت زهرای تهران

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در گذر نسیم روزگار به سال یک‌‌هزاروسیصدوسی‌‌وهشت عطر تولد منصور در فضای خانۀ احمدآقا و طاهره‌‌خانم پیچید. او دومین پسر خانوادۀ متدین عاشوری بود.

پدر و مادر منصور از اهالی زحمت‌‌کش دیار پستۀ خندان، روستای امروان دامغان بودند و پدر در پی کسب و کار و تلاش معاش، رخت به پایتخت کشید و خانواده را نیز به‌‌همراه خود به تهران برد.

تربیت در دامان مادری که از بام تا شام چادر همتش به کمر بسته بود و هر آنچه که از عشق به معصومین در دل داشت، به مذاق احساس کودکانش می‌‌چشاند و لقمۀ نان حلالی که پدر با دستان پینه‌‌بسته‌‌اش در طبقی از عشق و اخلاص سر سفرۀ خانواده می‌‌گذاشت، از او گوهر نایابی ساخت که در تمام طول زندگی از چشمۀ عمر پربرکتش مدام عشق می‌‌جوشید.

منصور دیپلم گرفت و به‌‌عنوان دانشجوی همافری در نیروی هوایی استخدام شد. روح جوانش انیس و مونس قرآن و نماز اول وقت بود. شرکت کردن در جلسات مذهبی و انقلابی در ماه‌‌های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی سرانجام منجر به اخراجش از نیروی هوایی شد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در مسئولیت‌‌های مختلفی در پیش‌‌برد اهداف انقلاب فعالانه کوشید.

در سال یک‌‌هزاروسیصدوشصت در محضر امام و مرادش پیمان عقد ازدواج بست که حاصل این وصل شیرین و مبارک سه فرزند است که از او به یادگار مانده ‌‌است.

دو سال به‌‌عنوان مسئول حفاظت در بیت حضرت امام(ره) بود. پس از آن وارد واحد اطلاعات و عملیات سپاه شد و در عملیات‌‌های مختلف در خطوط مقدم جبهه، دلاورانه دست از سر و از جان شست و جنگید. در عملیات‌‌های کربلای ۱ تا ۱۰، عملیات رمضان و عملیات مرصاد منصور پا به پای مردان یاس و آیه و شمشیر همراه بسیجی‌‌های خاک پاک میهنش در فصل رویش فهمیده‌‌ها ‌‌شکفت.

از غرب تا جنوب تا سوریه و لبنان و تا همیشه…

همۀ آن‌‌هایی که تو را می‌‌شناختند نه با ‌‌عنوان و جایگاهت که به اسم منصور عاشوری در یادشان و جانشان نشسته‌‌ای و خوش مقامی داری در نزد سوخته‌‌دلان جنگ.

در سال ‌‌هزاروسیصدوشصت‌‌وشش منطقۀ عملیاتی غرب کشور (ارتفاعات شیخ‌‌سبله) زخم‌‌های شیمیایی بر تن و جان منصور چنگ می‌‌اندازد. زخم‌‌های تنش بوی خون غیرت می‌‌داد که حدیث حادثه را با کسی نگفت و تا آخرین لحظه‌‌های پرالتهاب و بحرانی جنگ در جبهه ‌‌ماند. در همان حال به تحصیلاتش ادامه داد و در رشتۀ علوم سیاسی فارغ‌‌التحصیل شد و لیسانس ‌‌گرفت.

پایان جنگ پایان دل‌‌دادگی‌‌های منصور نبود. فصل‌‌های دیگری از عاشقی‌‌هایش تازه شروع شده بود. سفرهایش به کشورهای خارجی برای اشاعه و اعتلای فرهنگ ناب محمدی داستان از خستگی‌‌ناپذیری او دارد. سفرهایی که از سال ‌‌هزاروسیصدوهفتادودو تا سال هزاروسیصدوهفتادوچهار در مسئولیت فرماندهی به سوریه و لبنان با نام مستعار شاکر هاشمی داشت، جملگی شاهد آن بودند که اگرچه تنش زخمی و خسته بود ولی به‌‌ وقت حادثه هر جا، شکفتنش گل می‌‌کرد.

در اندیشۀ آن‌‌چه کرده بود، نبود. اندیشه‌‌اش کارهای نکرده‌‌اش بود. کسی که در تمام لحظات آنی از یاد خدایش غافل نبود؛ حتی تا آخرین دقایق حیات از درک فیض نماز اول وقت غافل نبود.    

ذره ذره عشق بر ذرات وجود منصور کارگر می‌‌شد و او خوب      می‌‌دانست هر قدر خدا را صدا کند خدا خسته نمی‌‌شود. پس صدایش کرد تا منتهای آرزوهایش.

دومین روز آبان‌‌ماه سال ‌‌هزاروسیصدوهفتادوچهار در معبد عشق را به رویش گشودند و ملائک بال گشودند تا عاشقی شائق و صادق و از بند خاک رهاگشته را با تنی خسته و سوخته از غمخانۀ خاک به سوی افلاک پرواز دهند. منصور، ساده و رها تا خدا رفت و میهمان دوست شد.

پیکر پاکش پس از تشییع بر روی امواج شانه‌‌های مهربان مردم میهنش، در گلزار بهشت زهرای تهران دفن شد.

“راهش جاوید باد”

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.