ای خواهرانم مانند زینب باشید که چگونه مصیبت حسین (ع) را تحمل کرد و حجاب خود را حفظ کنید مادرم مثل لیلا باش که جوانت را در راه دین دادهای و تو ای پدرم مانند حسین بن علی (ع) باش اگر من شهید شدم دستها را از تابوت بیرون بگذارید تا همه مردم بدانند که من از دنیا چیزی را با خود نبردم و چشمهایم را باز بگذارید تا همه بفهمند که من کورکورانه کشته نشدهام.
ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :محمدرضا قریب بلوک
نام پدر :محمدتقی
تاریخ تولد :۱۳۴۳/۰۱/۰۳
محل تولد :گرگان
شغل :آزاد
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :مردمی
سن :۱۸ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۴/۰۵
محل شهادت :دیباج
نام عملیات :شهدای انقلاب
موضوع شهادت :پشت جبهه
نحوه شهادت :اصابت گلوله
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :زردوان
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای دیباج
نقشه محل تدفین
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمدرضا سوم فروردین سال هزاروسیصدوچهلوسه، در خانواده متدین محمدتقی، در شهر گرگان به دنیا آمد. پس از مدتی خانوادهاش به دیباج از توابع شهرستان دامغان نقل مکان کرد. پدرش مغازهدار بود.
عشق به ائمه(ع) و خواندن قرآن از وقتی که همراه پدر در مجالس مذهبی و نماز جماعت شرکت میکرد، در وجودش رشد یافت. او در سن هفتسالگی با علاقه زیادی در مدرسه هدایت دیباج شروع به درسخواندن نمود ولی فقط توانست تا کلاس چهارم ابتدایی تحصیل کند.
محمدرضا یار و غمخوار پدر و مادرش بود. از صبح زود همراه پدر از خانه بیرون میرفت و در مغازه تا دیر وقت کار میکرد تا همچون پدر نان حلال به دست بیاورد. مسئولیتپذیر و دلسوز بود.
در تظاهرات ضدشاهنشاهی شرکت میکرد و اعلامیههای حضرت امام(ره) را بین مردم پخش مینمود. سخنان شهید آیتالله دکتر بهشتی و آیتالله طالقانی رهگشای او بود.
در یکی از راهپیماییهای سال هزاروسیصدوپنجاهوهفت در درگیری رژیم با مردم بیگناه، دراثر برخورد گلوله از ناحیه دست و مخصوصاً پا به شدت مجروح شد؛ طوری که بیمارستان دامغان نتوانست او را مداوا کند. بهناچار او را به تهران انتقال دادند؛ در آنجا معلوم شد که نخاعش آسیب جدی دیده است و مدت چهار سال در بیمارستانهای دکتر شریعتی، شهید مصطفی خمینی، امداد شماره یک و بیمارستان شهید لبافینژاد تهران بستری بود. در سن هجدهسالگی در پنجم تیرماه سال هزاروسیصدوشصتویک، براثر شدت جراحات وارده و عوارض جانبی، جام شهادت را نوشید. او اولین شهید خانواده بود.
پیکر مطهرش را در هفتم مردادماه همان سال در گلزار شهدای دیباج به خاک سپردند.
“راهش جاوید باد”
وصیت نامه شهید
چند کلمه از وصیتنامه شهید محمدرضا قریببلوک
وصیت من اینست که پیام به مردم روستای خودم دارم مسئول خون شهدا باشید اگر در راه نبرد علیه کفر سستی کنید مدیون میباشند و باید راه شهدا را ادامه دهند.و ای مادرم ناراحت نباش چون پسر خود را در راه اسلام داده ای نگو من پسرم را داماد نکردم مگر خون ما از خون قاسم و علی رنگینتر است. مادرم برادران مرا خوب تربیت کن و کمک به مستمندان بکنند.مقدار هزار تومان پول دارم این را برای جبهه بفرستید برای من گریه نکنید برای حسین بن علی گریه کنید و سیاه نپوشید و برای امامحسین سیاه بپوشید.
و ای خواهرانم مانند زینب باشید که چگونه مصیبت حسین (ع) را تحمل کرد و حجاب خود را حفظ کنید مادرم مثل لیلا باش که جوانت را در راه دین دادهای و تو ای پدرم مانند حسین بن علی (ع) باش اگر من شهید شدم دستها را از تابوت بیرون بگذارید تا همه مردم بدانند که من از دنیا چیزی را با خود نبردم و چشمهایم را باز بگذارید تا همه بفهمند که من کورکورانه کشته نشدهام.