شهید محمدتقی خراسانی نژاد
فرازی از وصیت نامه:
شهید محمدتقی خراسانی نژاد
اي مردم شهيدپرور اين را بدانيد كه چراغ راه ما در زندگي سرخي خون شهدا ميباشد و پيدا كردن لوازم زندگي زير اين نور، وصيتهاي شهدا مي باشد اگر اين نور و اين درس زندگي نباشد بدانيد كه عاقبت ما نميتوانيم به غير از اين نور استفاده بكنيم
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :محمدتقی خراسانی نژاد
نام پدر :محمد جعفر
تاریخ تولد :۱۳۴۷/۱۱/۱۰
محل تولد :روستای ابراهیمآباد دامغان
شغل :پاسدار
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :معاون گردان پیاده
سن :۱۶ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۳/۱۲/۱۰
محل شهادت :مهران
نام عملیات :پدافندی
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به پهلوی راست
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای دامغان
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
خسته از کارهایی که تمامی نداشت، پس از تنفرسودن در کنار آتش تنور و دود هیمهها از سحرگاهان تا غروب، سرش را به بالین گذاشت و دلش را به خدای مهربان سپرد. آتش اشتیاق و بیقراری در دلش زبانه میکشید. دردهایی که لحظه به لحظه بیشتر و تندتر میشد. دردهایی جانکاه اما شیرین، برایش نوید پایان انتظار نهماههاش را رقم میزد.
شب سختی بود؛ از آن شبهایی که تا صبح شود، جانت به لبت میرسد. بیخود که بهشت زیر پای مادران نیست!
ابر چشمهایش بارانی اما دلش به یاری خدا قرص و محکم بود. به صورت مهربان محمدجعفر نگاه کرد. دلش نمیآمد از خواب ناز بیدارش کند. مردی که سالیان سال، رزق و روزی خود و خانوادهاش را با زحمت و عرق جبین به دست میآورد و با مشکلات دست و پنجه نرم میکرد تا لقمهای نان حلال، بهترین تحفهای باشد که او سر سفرۀ خانه و خانواده میگذارد.
چه اشکالی دارد؟ گاهی هم بهشت زیر پای پدرانی چون محمدجعفر باشد حتی اگر تمام شب را هم در خواب باشند.
سپیدهدم نزدیک میشد و کمکم داشت قلقلک درختان بهشت را زیر پایش احساس میکرد. صدای گریه نوازد که نوید نزول نوگلی دیگر در گلستان زندگی او با محمدجعفر بود، در فضای خانه پیچید و نفس ثانیهها با آمدنش معطر شد.
محمدتقی در روستای ابراهیمآباد دامغان به دنیا آمد و به گفتۀ خانوادهاش دو سال بعد، سال هزاروسیصدوچهلوهفت، برایش شناسنامه گرفتند.
سهساله بود که به دامغان کوچ کردند. او که هنوز دوران ابتدایی را تمام نکرده بود، پا به پای بزرگترهای خانواده سر کار میرفت و هر کاری که از دستش برمیآمد انجام میداد تا باری را از دوش خانواده بردارد و کمکحال پدر و مادرش باشد.
گل و گچها بهترین همبازیهای دوران کودکیاش بودند. تا دوم راهنمایی درس خواند و با فرمان تشکیل بسیج به جرگۀ رهپویان و پیروان راستین خط ولایت علوی پیوست و در محافل اعتقادی، حضوری فعال داشت.
از طریق بسیج به جاننثاران وطن پیوست و شش ماه داوطلبانه در جبههها حضور داشت و از دین و آیین و میهنش دفاع کرد.
در اردیبهشتماه سال هزاروسیصدوشصتودو عضو رسمی سپاه پاسداران شد و در صف سبزجامگان حمزه سیدالشهدای(ع) تهران دورۀ مربیگری نظامی را گذراند و پس از آن دوباره راهی جبههها شد. مسئولیتش در جبههها نگهبان، پاسبخش، مربی آموزش نظامی، تکتیرانداز و معاون گردان بود.
همزمان تحصیلاتش را ادامه داد و سوم راهنمایی را تمام کرد. در فروردینماه سال هزاروسیصدوشصتوسه تشکیل خانواده داد و با دخترعمهاش پیمان زناشویی بست.
بعد از ازدواجش باز هم به جبهه رفت. گردان را برای عملیات پدافندی به خط مهران فرستادند. محمدتقی معاون گردان بود.
دهم اسفندماه سال هزاروسیصدوشصتوسه ترکشهای خمپارۀ دشمن، قامت رعنای محمدتقی را به خاک و خون کشید.
آنطرفتر از افق، سپیدروی سبزجان تا بیکران آبی آسمان شکوهمند پرواز کرد و شاهد شهادت را در آغوش کشید و در قهقهۀ مستانهاش میهمان خوان خدا شد.
پیکر پاکش پس از تشییع بر موج دستهای بیشمار مردم میهنش در گلزار شهدای فردوس رضای دامغان به خاک سپرده شد تا برای همیشه میعادگاه عاشقان راه حق و حقیقت باشد.
“راهش جاوید باد”
وصیت نامه شهید
بسم رب الشهدا و الصديقين
سلام عليكم و بما صبرتمفليقاتل في سبيل ا... الذين يشرون الحيوه الدنيا بالاخره ومن يقاتل و في سبيل ا... فيقتل او يغلب فسوق نوتيه اجراً عظيما.
پس بايد نبرد كنيد در راه خدا آنان كه ميفروشند زندگاني دنيا را به آخرت و كسي كه پيكار كند در راه خدا كشته شود يا پيروز گردد به زودي دهيمش پاداشي گران.
با درود و سلام بر منجي عالم بشريت و نور ولايت صاحب الزمان مهدي موعود(عج) و با درود و سلام بيكران بر نائب بر حقش خميني كبير و ياران وفادارش و بر شهيدان اين خونجامگان و پاره پيكران جبهه توحيد و با درود سلام بر رزمندگان اسلام اين از جان گذشتگان در راه خدا و با سلام بر تمامي شما خانوادههاي شهيدپرور و قهرمانپرور ايران و شما همشهريان عزيز كه من ميدانم لحظه اي شهدا را فراموش نخواهيد كرد و من اين را ميدانم كه تنها نشانگر راه زندگي در دنيا خون شهدا و وصيتهاي شهدا است و اين حقير نميتواند وصيتي داشته باشم برشما مردم شهيدپرور چون كه من شايد به اسم شهيد باشم ولي در بطنم چيزي نباشد و شايد مرگ من در آن زمان و زمين فرا رسيده بوده كه اين توفيق بسيار بزرگي است كه خداوند نصيبم كرده
ولي اي مردم شهيدپرور اين را بدانيد كه چراغ راه ما در زندگي سرخي خون شهدا ميباشد و پيدا كردن لوازم زندگي زير اين نور، وصيتهاي شهدا مي باشد اگر اين نور و اين درس زندگي نباشد بدانيد كه عاقبت ما نميتوانيم به غير از اين نور استفاده بكنيم و چند وصيتي كه همه شهدا اين وصيتها را به شما كردهاند و شما هم بايد حتماً عمل بكنيد اول به پيام دشمن شكن امام لبيك بگوئيد كه ميگويد واجب (كفايي) است كه همه به جبهه بروند و بعد بر طرز تفكر و راه اين شهدا فكر بكنيد و حتماً به دنبال راه و هدف آنها برويد و بعد هم اطاعت از فرماندهي بكنيد كه اطاعت از فرماندهي اطاعت از امر خدا و صاحب الزمان(عج) تعالي ميباشد و من از آنهایي كه تا به حال امام خميني را نشناختهاند ميخواهم كه امام را بشناسند و اگر نميخواهند امام خميني را بشناسند و يا با او مخالفت ميكنند نميخواهم كه در تشييع جنازه من شركت كنند حتي پدر و يا برادرم و يا اقوام ديگرم.
و اما چند وصيتي با پدر و مادرم هرگز نگوئيد كه فرزند ما آرزويي داشت بدانيد كه من هيچ آرزويي نداشتم در دنيا الا زيارت كربلا و هرگز نگوئيد كه فرزندمان رارا از دست داديم اين را بدانيد كه من به صورت امانتي در نزد شما بودم خوشحال باشيد كه امانت خود را خوب تحويل صاحبش داديد و مبادا قطره اشكي براي من بريزيد هر موقعي كه خواستيد گريه هم بكنيد در كناري بنشينيد كه مبادا دشمنان اسلام و امام به شما نگاه بكنند و سوء استفاده بكنند و براي من هم گريه نكنيد براي خدا و بياد شهداي كربلا گريه بكنيد و من اين را حقيرانه از شما ميخواهم بر قبر من كلمه ناكام ننويسيد كه شهادت بزرگترين كام است كه به آن رسيدم و من از برادران خودم ميخواهم كه مبادا سنگر خالي مرا پر نكنند و اسلحه ام بر زمين بماند.
و اين حقير از كليه كساني كه من را ميشناسند ميخواهم كه مرا ببخشند كه مبادا حقي از آنها بر گردنم بماند و نتوانم جواب بدهم و اگر توفيق زيارت امام خميني نصيبتان شد سلام مرا هم به او برسانيد و حتي يك لحظه از دعا كردن به جان امام و رزمندگان اسلام غافل نشويد.
خدايا تو را به خون سرخ شهدا و دست و پاهاي قطع شده جوانهاي معصوم قسمت ميدهيم كه راه بسته شده كربلا را باز كن .
حقير محمد تقي خراساني نژاد
التماس دعا براي امام ـ 62/06/02