“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
روزهای آخر سال چهل سپری میشد. گامهای خسته و پرتکرار روزهای سال چهل، به امید رسیدن بهار و زندگی دوباره و زندهشدن تمام موجودات و بارورشدن زمین خدا قدم برمیداشت.خانواده آقای لطفی در یکی از محلههای قدیمی شهر دامغان به نام بالامحله زندگی میکردند. اسفند سال چهل، معنای زندگی در خانه آنها پر رنگتر از همیشه بود. در بیستوپنجم اسفند فرزند سوم به جمعیت چهارنفرهشان اضافه شد. نامش را فرهاد گذاشتند. آقا نصرتالله معلم آموزشوپرورش بود. از اهالی فرهنگ و ادب و از مؤمنان روزگار خود.