شهید سید زین العابدین قدمی
فرازی از وصیت نامه:
شهید سید زین العابدین قدمی
این جنگ یک نعمت بزرگی است و ما باید به جهانخواران نشان بدهیم که نمیتوانند با اسلام و مسلمین جنگ کنند و این خیالهای پوشالی را از سرشان بدر کنند و گرنه با دست خودشان گور خودشان را میکنند ما باید به رهنمودهای پیامبرگونه امام گوش فرا دهیم و به آن جامه عمل بپوشانیم.
مشخصات فردی
نام و نام خانوادگی :سید زین العابدین قدمی
نام پدر :سید یوسف
تاریخ تولد :۱۳۴۲/۰۵/۱۰
محل تولد :دیباج
شغل :آزاد
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :آر پی جی زن
سن :۲۱ سال
خانواده چند شهید :یک شهید
شناسنامه شهادت
تاریخ شهادت :۱۳۶۳/۱۲/۲۱
محل شهادت :شرق دجله
نام عملیات :بدر
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر
شناسنامه تدفین
کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :زردوان
تاریخ تدفین :
گلزار :گلزار شهدای دیباج
زندگی نامه شهید
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
ورزن یکی از چهار پارچه آبادیهای بههمچسبیده در دامنۀ البرز است که دهم مردادماه هزاروسیصدوچهلودو شمسی در حالی که خود را به روشنای خورشید سپرده بود، پسری پهلوانسرشت و جوانمرد با او همنفس شد.گویی ملائک از آغاز ورودش پی به آخر کار و روزگار و ثانیههای خوش وصلش برده بودند و از همان آغاز، لحظههای سجودش را ستودند و ورود این سید پهلوانسیرت را به یکدیگر شادباش میگفتند.آقا سیدیوسف، پدرش، به مدد غوغای شعور پدری و ماهسلطان به لطف احساس زیبای مادری، نامش را زینالعابدین گذاشتند و چنین شد که باید…
سیدزینالعابدین پس از گذراندن کودکی پرشور و شعور، تحصیلات ابتدایی را در دبستان هدایت چهارده (دیباج کنونی) و راهنمایی را در مدرسۀ امیرکبیر سپری کرد و برای ادامۀ تحصیل در مقطع متوسطه به دامغان رفت و تا پایان دیپلم را در دبیرستان شریعتی ادامه تحصیل داد.
او از نوجوانان برومند و قویهیکل روستا بود. جوانمردی که اگر اندوهی در دلی بود، در دل او جای میگرفت. یاور همۀ مظلومان بود و میتوانستی ردپای خدا را در دل مهربان او پیدا کنی.
آقا سیدیوسف بیماری قلبی داشت و سیدزینالعابدین یار و مددکار پدر در کارهای سخت کشاورزی بود.
اولین پایگاه بسیجی روستا «عمار» نام داشت که در ورزن با مسؤولیت سیدزینالعابدین تشکیل شده بود و محل ارتباط جوانانی بود که دلشان هوای حقیقت داشت و پیمانههای جانشان تشنه نور عاشقی بود.
سال شصتویک که از راه رسید، برای اولین بار در آبانماه بیقراریاش را آشکار کرد و راهی میدان شد و این یعنی من همان مجنون هستم که تنها لیلایم خداست. پهلوان ورزن سر به وادی جنون گذاشت.
دویستوشانزده روز ماندگار شد. روزهای سخت آموزش بلمرانی و شنا را گذراند و برای عملیات آماده شد.
شرق دجله منطقۀ عملیاتی بود و نام عملیات بدر. تاریخ عملیات اواخر اسفند شصتوسه تعیین شده بود و سید بههمراه همرزمانش آماده مبارزه.
بیستویکم اسفندماه او به لحظههای دیدار نزدیک میشد و چه خوب لحظههایی برای او بود. کمکآرپیجیزنی که این بار شهادت به او لبخند میزد. لبخندی به بلندای عشق و به لطافت شهود؛ درست در لحظاتی که ترکش مهمان سر سید میشود و او در سجده مهمان عرشیان.
سه روز گذشت. ماهسلطان و آقا سیدیوسف بیقرار دیدار فرزند. ثانیههایشان معنای عبودیت یافته بود و شهود این عاشقی، لبخند غمگین و نمناک صبر بود که بر چهرۀ آرامشان نقش میبست. سیدزینالعابدین در آغوششان جای گرفت. مثل نخستین روز، آرام و دوستداشتنی و البته پهلوانتر.
این بار تمام ورزن در فراق او میبارید و گلزار ورزن سرشار شوق شده بود وقتی او را در آغوش میگرفت.
“راهش جاوید باد”
وصیت نامه شهید
بسم الله الرحمن الرحیم
و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربکم یرزقون
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان یاریدهنده مظلومان و درهم کوبنده ظالمان و ستمگران با درود و سلام فراوان به امام زمان یگانه منجی عالم بشریت و با درود و سلام فراوان بر نائب بر حقش رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و امید مستضعفان جهان و با درود فراوان به روحانیون پیرو خط امام خصوصا فقیه عالیقدر حضرت آیتالله منتظری و با درود و سلام فراوان به تمام شهدای گلگون کفن انقلاب از صدر اسلام تا به امروز که با خونشان نهال این انقلاب را آبیاری کرده تا بدین جا رسانیده و با درود و سلام به تمام رزمندگان سلحشور اسلام که شب و روز میرزمند و سلام و درود به امت مبارز و شهید پرور ایران.
من کوچکتر از آن هستم که اگر خواسته باشم به این امت سلحشور نصیحت کنم راهی را که انتخاب کردم با عشق و علاقه فراوان و با آگاهی فراوان میباشد راهی است که حسین (ع) انتخاب کرده بود که یا پیروزی یا شهادت نصیب انسان میشود همانطور که امام فرمود، بکشیم پیروزیم و اگر کشته شویم پیروزیم.
این جنگ یک نعمت بزرگی است و ما باید به جهانخواران نشان بدهیم که نمیتوانند با اسلام و مسلمین جنگ کنند و این خیالهای پوشالی را از سرشان بدر کنند و گرنه با دست خودشان گور خودشان را میکنند ما باید به رهنمودهای پیامبرگونه امام گوش فرا دهیم و به آن جامه عمل بپوشانیم. همانطور که خداوند بر ما منتی گذاشته و رهبری پیامبر گوه به ما عطا کردهاست از خداوند بخواهیم که امام ما این اسوه زمان و پیر جماران را تا ظهور مهدی (عج) و حتی در کنار آنحضرت برای ما نگهدارد.
حسینجان اگر ما نبودیم در آن زمان که به ندای هل من ناصر ینصرنی شما لبیک بگوییم و بیاری اسلام، که در آن زمان مظلوم واقع شده بود بشتابیم حال به ندای فرزندت امام خمینی لبیک میگوییم و به یاری اسلام عزیز، در زمانیکه تمام دشمنان اسلام دست به دست همدیگر دادهاند تا اسلام را از بین ببرند میشتابیم میرویم که انشاءالله کار صدام را یکسره کنیم و کربلای حسینی را آزاد کنیم و از آنجا بهطرف قدس عزیز حرکت میکنیم میرویم که بکشیم و اگر کشته شدیم سعادتی است که نصیب ما شد چه چیزی بهتر از اینکه یک قطره خون در راه خدا ریختهشود میرویم که انشاءلله خون دادن در راه خدا نصیبمان شود.
پدر و مادر عزیزم من به وجود شما افتخار میکنم که مرا اینچنین تربیت کردهاید تا بتوانم خدمت کوچکی به اسلام بکنم و ادامهدهندگان راه شهیدان باشم و صبرکنید که خداوند با صابرین است من به عنوان یک برادر کوچک از برادران میخواهم که در راه اسلام بکوشند و جبههها را خالی نکنند و نگذارند که رزمندگان خسته شوند هر چند که کار در راه خدا خستگی ندارد و همچنین از خواهران مبارز میخواهم که زینبوار زندگی کنند و با حجاب اسلامیشان مشت محکمی به دهان یاوه گویان بزنند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار
الهی به حق مهدی صاحب زمان
نگهدار خمینی رهبر مستضعفان
سید زین العابدین قدمی