“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سوم فروردینماه سال هزاروسیصدوچهلویک هجری شمسی در جوار آستان مبارک امامزادهجعفر(ع) محمدآباد دامغان، در خانوادهای متدین و زحمتکش پا به دنیا گذاشت. نان حلالی که مشهدی رمضان از راه چاهکنی بر سر سفره میگذاشت، قابل فیض شد تا در نهایت دو دسته گل از گلهای بهشتی را تقدیم حضرت دوست کند.چهره جذاب و دوستداشتنی داشت.
در سن چهارسالگی وضو میگرفت و برای نماز به مسجد میرفت. اجتماعی بود. علاقه زیادی به درس و مطالعه داشت. از همان خردسالی کتاب برمیداشت و با زبان شیرین کودکانهاش آن را میخواند.
دوران کودکی ابوالفضل با آزمونهای دشواری به پایان رسید. از سال هزاروسیصدوچهلوچهار به علت وجود نظام ارباب- رعیتی و مشکلات فراوان اقتصادی بهناچار به کلاته محمدیه در چند کیلومتری محمدآباد کوچ کردند.
دوران تحصیلات ابتدایی را در روستای محمدآباد طی کرد. سپس دوران راهنمایی را در مدرسه اروندرود (شهید امینیان) با موفقیت گذراند. فاصله دهکیلومتری روستا تا شهر را با دوچرخه رفتوآمد میکرد. تحصیلات دبیرستان او با حضورش همراه مردم در تظاهرات مصادف شد. مهرابی یکی از عناصر مهم در پخش اعلامیهها بود. همه مردم را تشویق میکرد تا حضور گرمی در تظاهرات داشته باشند. برای شرکت مردم روستا در تظاهرات وسیله نقلیه آماده میکرد. اهل نماز جمعه و جماعت بود.
بعدها تفسیر المیزان و رساله عملیه را زیاد مطالعه میکرد. به انجام واجبات مقید بود و در انجام مستحبات تلاش میکرد و سعی بر ترک مکروهات داشت.
شعار نمیداد بلکه اهل عمل بود. مهربان و صمیمی؛ همه از همنشینی با او لذت میبردند. به ورزش علاقهمند بود؛ اما فوتبال را بیشتر دوست داشت. در سال هزاروسیصدوپنجاهوهفت در رشته تحصیلی گروه خدمات اداری و بازرگانی ثبتنام کرد.
در کنار تحصیل کار نیز میکرد و یاور پدر بود. وی با علاقه فراوانی درسش را دنبال کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و در گروه مبارزه با مواد مخدر تلاش کرد. یکی از اعضای فعال در شناسایی چهره زشت منافقان بود و مدتی دلاورمردانه در کردستان جنگید. دیپلم گرفت اما دانشگاه جبهه را بر دانشگاههای دیگر ترجیح داد تا با نشان شهادت دانشآموخته شد!
میگفت: «باید گوش به فرمان امام باشیم. ولایت، حجت خدا بر زمین است.» در عملیات محرم، فتحالمبین، والفجر مقدماتی و پاکسازی جاده بانه- سردشت و عملیات خیبر و… شرکت داشت.
سرانجام این فرمانده دلاور گردان پیاده، سبکبال و بیتعلق به خاک دامنگیر، شانزدهم اسفندماه سال شصتودو در جزیره مجنون عملیات خیبر به شهادت رسید و پیکر پاکش پس از انتقال به شهر دامغان و تشییع بر امواج دستهای عاشق و اراتمندانش، در زادگاهش روستای محمدآباد سر بر خاک بندگی نهاد و آرمید.
“راهش جاوید باد”