نوشته هایی با برچسب پیکر پاکش
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
علیرضا فرزند یدالله در سال هزاروسیصدوچهلوسه در روستای امامآباد دامغان به دنیا آمد. تا پنجم ابتدایی را در امامآباد خواند و شد کمککار پدر و مادر.
از سال پنجاهونه تا شصتودو در تهران و در مغازۀ کفاشی مشغول به کار شد. بعد از چند سال ترک تحصیل، دوباره چسبید به درسخواندن. سال اول را خوانده بود که برای سربازی دعوت شد.
فقط یک سال از خدمتش را گذراند. سرانجام در بیستوچهارم دی شصتوسه در منطقه سومار با ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزارش در زادگاهش زیارتگاه دوستدارانش است.
“راهش جاوید باد”
ادامه مطلب
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در هفدهم تیرماه سال هزاروسیصدوچهلودو در سیرجان از توابع استان کرمان متولد شد. پدر، کارمند واحد واکسیناسیون شبکه بهداشت و درمان بود. ناگزیر هر چند سال یک بار به شهرهای مختلف منتقل میشد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
رجبعلی فرزند ابوالفضل و سارهخاتون در سال هزاروسیصدوچهلوپنج در طزره دامغان به دنیا آمد. چون در ماه رجب به دنیا آمد، او را رجبعلی نامیدند. تا سوم راهنمایی را درس خواند. با تشکیل بسیج به عضویت بسیج درآمد و با جهاد سازندگی در کاشت و برداشت گندم و جو همکاری میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
27 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
فاطمه خانم آن روز رنگوروی خوبی نداشت. هر طور بود برای آقا حبیبالله صبحانه آماده کرد تا او را با آرامش از خانه بدرقه کند. پنجم آذرماه سال چهلوشش بود. پاییز بود و سردی هوا گزنده. صدای زنگ کاروان شتران در کویر آرام، کمتر به گوش میرسید و یکی از کارهای حبیبآقا که ساربانی بود از برنامههایش حذف میشد. آن روزها حبیبالله زودتر به خانه میآمد چراکه میدانست فاطمه خانم شرایط جسمی مناسبی ندارد. هر لحظه ممکن بود بیتاب دردی شود که به نُه ماه چشمانتظاریشان پایان دهد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
18 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
علیاکبر فرزند علیاصغر، چهارم شهریورماه سال یکهزاروسیصدوچهلوهفت در روستای قاسمآباد دامغان چشم به جهان گشود. این فرزند موهبت خاص پروردگار به این خانواده بود. علیاکبر مقطع ابتدایی را در مدرسۀ شریعتپناهی که در آن ایام به مدیریت آقای ابوالقاسم نصیری اداره میشد به اتمام رسانید.
ادامه مطلب
ادامه مطلب