جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب پیکر پاکش

شهید سید ابوالفضل تقوی 9 ژوئن 15

شهید سید ابوالفضل تقوی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

برای خلیل‌الله بودن باید خدا را به معرفت بشناسی و تمام معرفت خدا همان دردی است که به بهای گران بندگی در جانت می‌‌ریزد. گاهی به فرزند‌‌داری و گاهی به فراق  فرزند؛ نه یک‌بار که چندین مرحله. ابراهیم خلیل‌الله، یک‌ بار به قربانگاه اسماعیل فراخوانده شد تا خلیل‌الله دیار ما چهار مرحله به قربانگاه برود و هر فصلی از فراق را با اسماعیلی قربانی‌‌شده به هاجر زندگی‌‌اش سلام گوید و سربلند آزمون بندگی باشد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی اکبر بابایی 9 ژوئن 15

شهید علی اکبر بابایی

“بسم رب الشهداء و الصدیقین”

نه غم نان داشت و نه هوای این ‌و آن، دلش برای ایمان می‌تپید و ایران. او که هم هنر داشت و هم شغل، هم آب و هم نان، به بهای جان، پای در دولت‌سرای عشق نهاد تا در پیشگاه جانان شرمنده نباشد. وقتی بیشتر در دنیا ماندی دیرتر دل می‌کنی؛ هر چه ماندنت استوارتر باشد بریدنت گران‌بهاتر است.

علی‌اکبر جوان بود. از آمدنش تا رفتنش تنها سی‌ویک بهار گل افشانده‌ بود. از آغاز بهار سال سی‌وهفت تا میانه تابستان سال شصت‌وهفت؛ اما برای دل‌بستن به ‌دنیا چیزی کم نداشت. همسر و سه فرزند دل‌بستگی کمی نبود. شغل و هنر و پدر و مادر و… هرکدام می‌‌توانست بندی بر بندهای دل او بیفزاید اما او دل را پیش از آن به دیگری سپرده‌ بود؛ دلی نداشت که بندی داشته‌ باشد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عامر امین احمد 9 ژوئن 15

شهید عامر امین احمد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

عامر در اولین روز بهار سال هزاروسیصدوچهل‌وشش در خانقین عراق در آغوش گرم مادر و چشمان بارانی پدر از فرط شادی دیده گشود. شش سال بیشتر نداشت که برای همیشه مهربان مادرش با او خداحافظی کرد. آن روزها طعم تلخ تنهایی نیز بر رنج‌های دیگر امین‌محمد و عامر اضافه ‌شده‌ بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علیرضااکبرزاده 9 ژوئن 15

شهید علیرضااکبرزاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

به گواهی شناسنامه، علیرضا از اهالی تهران است اما به‌ راستی او متولد مهران بود. جایی که آسمانی شد و نقطه پرواز او بود. علیرضا متولد بیست‌وهفتم آذرماه سال چهل‌ویک در خانواده‌ای که سهم مهربانی پدر و مادر باید بین چهار برادر و پنج خواهر قسمت می‌شد، به دنیا آمد.

پدرش پیمانکار آزاد شرکت نفت و راننده کامیون بود و تمام جاده‌های زندگی را با چرخ‌های همت و تلاش در کسب روزی حلال طی می‌کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید  حسن لطفی 18 می 15

شهید حسن لطفی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سال هزاروسیصدوچهل‌ودو زندگی ساده محمد و ربابه با تولد کودکی رنگ و روی دیگری گرفت. اسمش را حسن گذاشتند و همۀ عشق و امیدشان را نثارش ساختند.حسن در کنار برادرها روزهای کودکی را گذراند و طعم کار و فقر و دردمندی را چشید و زود مرد شد. تازه کلاس پنجم را تمام کرده بود که درس را رها کرد و دوش به دوش پدر راهی مزرعه شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدرضا منصوریان 9 اکتبر 14

شهید محمدرضا منصوریان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

اولین روز آذرماه سال ‌‌هزاروسیصدوچهل در روستای حاجی‌آباد بستجان دامغان، ششمین فرزند عزت‌الله و فاطمه به دنیا آمد. نامش را محمدرضا نهادند.محمدرضا پسر بزرگ خانواده و عزیزدردانۀ پدر و مادرش بود. آن‌‌قدر خوب تربیتش کردند که نگو. هیچ چیزی برایش کم نگذاشتند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدرضا منشی زاده 9 اکتبر 14

شهید محمدرضا منشی زاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

فرزند سوم عباس و شکر، دوازدهم اردیبهشت سال هزاروسیصدوچهل‌‌ویک در روستای عبدالله‌‌آباد دامغان به دنیا آمد. پدرش کارمند راه‌‌آهن بود. یک روحانی سید نامش را محمدرضا گذاشت. او را نذر امام‌‌رضا(ع) کردند. شش برادر و سه خواهر دارد. ابتدایی را در روستای عبدالله‌‌آباد خواند و قسمتی از ایام تحصیل را در بخش امیرآباد (امیریه) گذراند. در رشته اقتصاد دیپلم گرفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید احمد مصحفی 1 اکتبر 14

شهید احمد مصحفی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

لحظات شیرین و پراضطراب به دنبال هم طی می‌شوند. نیمه‌های شب است. واپسین دقایق پنجمین روز فروردین‌‌ماه سال هزاروسیصدوسی‌‌وهشت هجری شمسی در حال گذر است. در دل کوهسار شمال دامغان (قلعه دیباج) در خانه‌ای کوچک و باصفا، صوت دلنشین صلوات با صدای گریه نوزادی درهم آمیخت و شور و شادی به جان همه اعضای خانواده نشست. پهنای صورت مشهدی نصرالله پر از اشک شد. دستان پینه‌‌بسته‌اش را به آسمان بلند کرد: «خدایا! فرزندم را عاقبت به خیر کن!»

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید مرتضی مربی 1 اکتبر 14

شهید مرتضی مربی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

مرتضی مربی، روستازاده‌ای است از دیار کهن، شهر صددروازه که امروزه آن را دامغان می‌نامند. دوم خردادماه سال هزاروسیصدوچهل‌‌‌وسه بود که خانواده مشهدی سیف‌الله با قدم نورسیده‌اش گرمایی تازه گرفت و بوی خوش زندگی را بیش از پیش استشمام کرد.پدرش کشاورز بود و با حاصل دست‌‌‌رنجش خانواده عیال‌وار را با تکیه به قدرت خداوند اداره می‌‌‌کرد. در این رهگذر مرتضی پشتیبان پدر بود و با تراکتور کار می‌‌‌کرد. در خانه هم در پخت نان و کارهای خانه یاور مادر بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی محمودزاده 30 سپتامبر 14

شهید علی محمودزاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

هفتمین روز آذرماه سال هزاروسیصدوچهل­ و پنج، سومین فرزند ابراهیم در تهران دیده به جهان گشود. در خاندانی شهره به پاکی و پاک­دامنی. نامش را علی نهادند. دردانه­ ای بی­ بدیل، شیرین مادر و آرام جان پدر.

ادامه مطلب

ادامه مطلب