جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب ستارگان پرفروغ

شهید ابوالفضل مهرابی 22 می 15

شهید ابوالفضل مهرابی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سوم فروردین‌‌ماه سال هزاروسیصدوچهل‌‌ویک هجری شمسی در جوار آستان مبارک امام‌‌زاده‌‌جعفر(ع) محمدآباد دامغان، در خانواده‌ای متدین و زحمت‌‌کش پا به دنیا گذاشت. نان حلالی که مشهدی رمضان از راه چاه‌‌کنی بر سر سفره می‌‌گذاشت، قابل فیض شد تا در نهایت دو دسته گل از گل‌‌های بهشتی را تقدیم حضرت دوست کند.چهره جذاب و دوست‌‌داشتنی داشت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی مؤمنی 22 می 15

شهید علی مؤمنی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علی فرزند غلامحسین بیست‌‌وهشتم تیرماه هزاروسیصدوچهل‌‌وشش در دامغان پا به عرصه وجود گذاشت. پدرش کاسب بود.

دیپلم داشت. روشنفکر بود و آگاه به مسائل روز جامعه و همین باعث شد که او بی‌تفاوت از کنار مسائل سرنوشت‌ساز نگذرد. کنکور داد و قبول شد؛ اما دانشگاه نرفت.

عضو رسمی سپاه شد. در چند مرحله به جبهه رفت. تک‌‌تیرانداز بود و فرمانده دسته. هم‌‌رزمانش می‌گفتند: «علی در غواصی و شناگری توانا بود. خادم‌‌الحسین می‌شد و کارهای تدارکات را هم انجام می‌داد و…» حدود بیست‌‌وپنج ماه و دو روز خاک جبهه حضورش را به یاد دارد.

سرانجام در بیست‌‌ونهم تیرماه سال شصت‌‌وشش در عملیات تک جزیره مجنون براثر اصابت تیر به شکم به شهادت رسید. فردوس رضای دامغان آرامگاه اوست. دو برادر دیگرش هم به شهادت رسیدند.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید اسداله مؤمنی 22 می 15

شهید اسداله مؤمنی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

اسدالله فرزند غلامحسین، سال هزاروسیصدوچهل‌‌ویک در محله معصوم‌زاده دامغان در یک خانواده مؤمن و مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت. دوره ابتدایی را در مدرسه پهلوی و راهنمایی را در مدرسه اروندرود تمام کرد و در هنرستان شهید چمران در رشته ساختمان دیپلم گرفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید امیر معظمی گودرزی 21 می 15

شهید امیر معظمی گودرزی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

شب‌های سرد پاییزی داشت کم‌کم طولانی‌تر می‌شد و امیر در بیست‌وهشتم مهرماه سال چهل‌ونه در شهر بزرگ تهران، چشمان مهربانش را به روی دنیا گشود.

 مادر و پدر در کنار هم زیر پرتوهای روشن و گرم توحید و بندگی خدا، امیر را خوش‌‌آمد گفتند.یک سال داشت که پدرِ امیر خانه امن و سه‌نفره‌شان را ترک کرد. مادر به‌ناچار مشغول کار شد. امیر در تهران بزرگ می‌شد. آغاز هفت‌سالگی و شروع درس و مدرسه برای او دوره جدیدی در زندگی بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید احمد لعله ای 20 می 15

شهید احمد لعله ای

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

احمد فرزند جواد در سال هزاروسیصدوسی‌‌وپنج در دامغان به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در دامغان گذراند و تا سوم دبیرستان را در تهران نزد برادرش ادامه داد. موقع استراحت و بی­کاری کتاب‌های علمی می‌خواند. از دوازده‌‌سالگی تا قبل از خدمت سربازی در کارخانه کیک‌‌سازی مشغول به کار بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید فرهاد لطفی 18 می 15

شهید فرهاد لطفی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

روزهای آخر سال چهل سپری می‌‌شد. گام‌‌های خسته و پرتکرار روزهای سال چهل، به امید رسیدن بهار و زندگی دوباره و زنده‌‌شدن تمام موجودات و بارورشدن زمین خدا قدم برمی‌داشت.خانواده آقای لطفی در یکی از محله‌‌های قدیمی شهر دامغان به نام بالامحله زندگی می‌کردند. اسفند سال چهل، معنای زندگی در خانه آن‌ها پر رنگ‌تر از همیشه بود. در بیست‌‌وپنجم اسفند فرزند سوم به جمعیت چهارنفره‌شان اضافه شد. نامش را فرهاد گذاشتند. آقا نصرت‌‌الله معلم آموزش‌وپرورش بود. از اهالی فرهنگ و ادب و از مؤمنان روزگار خود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید  حسن لطفی 18 می 15

شهید حسن لطفی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سال هزاروسیصدوچهل‌ودو زندگی ساده محمد و ربابه با تولد کودکی رنگ و روی دیگری گرفت. اسمش را حسن گذاشتند و همۀ عشق و امیدشان را نثارش ساختند.حسن در کنار برادرها روزهای کودکی را گذراند و طعم کار و فقر و دردمندی را چشید و زود مرد شد. تازه کلاس پنجم را تمام کرده بود که درس را رها کرد و دوش به دوش پدر راهی مزرعه شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عباس لزومی 18 می 15

شهید عباس لزومی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سال ‌‌هزاروسیصدوسی‌‌‌ونه روستای وامرزان دامغان، شاهد رویش جوانۀ وجودش بود. نام عباس را برایش برگزیدند. شاید هم در ناصیه‌‌اش خوانده‌‌ بودند که او در آینده مردی می‌‌شود باادب و اخلاق. باصفا و دلاور مثل علمدار کربلا.پدرش علیرضا مردی بود بسیار متدین؛ اهل علم و دل‌‌شیفتۀ خاندان عصمت و طهارت. عباس در گذر سال‌‌ها و روزها بزرگ و بزرگ‌‌تر شد. قد کشید و به مدرسه رفت. پس از دوران ابتدایی برای ادامۀ تحصیل در مقطع راهنمایی به مدرسۀ اروندرود و برای گذراندن دوران دبیرستان به هنرستان صنعتی شهرستان دامغان رفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید یدالله صادقی 16 می 15

شهید یدالله صادقی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

یدالله در بیست‌ویکمین روز از ماه شهریور سال هزاروسیصدوچهل‌وپنج در روستای کلاته‌ملای دامغان متولد شد. پدرش کشاورزی با صفا و زحمت‌کش بود و مادرش زنی مهربان و مؤمن که دوشادوش همسرش در خانه و مزرعه کار می‌کرد. یدالله از دست‌های پینه‌بستۀ پدر و کمر همیشه بستۀ مادر درس غیرت، مهربانی و مسلمانی را آموخت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسین فؤادیان 4 می 15

شهید حسین فؤادیان

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

مشهدی علی‌‌اصغر نام چهارمین فرزندش را حسین گذاشت. دهمین روز مردادماه سال چهل‌وسه بود.حسین کودکی بود که غیرت، گذشت و ایثار را در کنار پدر و اشک‌های زلال بر سوگ مولایش می‌آموخت. کتاب خدا را وقتی پنج‌ساله بود از مادرانه‌های طاهره‌‌خانم می‌آموخت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب