نوشته هایی با برچسب اصابت ترکش
29 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
جلال بیستوهشتم دیماه هزاروسیصدوسیونه در مشهد به دنیا آمد. پدر و مادرش، علیاصغر و سیدهفاطمه نام دارند. فرزند اول خانواده بود و با سختیها و مشکلات زیادی بزرگ شد. دوران کودکی را طوری گذراند که خانواده در تنگنای مالی بودند. جلال دوازدهساله بود که بهخاطر شغل پدرش به دامغان منتقل شدند. پدرش در شهربانی خدمت میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
28 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سال هزاروسیصدوچهلودو در دامغان خداوند به حاجمحمد رمضانقربانی و همسرش پسری عطا کرد. پدربزرگ خانواده به عشق ائمه(ع) و فرزند حضرت اباعبدالله(ع)، او را علیاکبر نام نهاد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
26 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمدعلی چشمانش را گشود. درحالیکه مرادعلی و عباسعلی در دو طرف او نشسته بودند و لبخند زیبای برادر یکروزهشان را نگاه میکردند. نیمه تیرماه بود و تابستان. مردم باغستان تویه در پناه خنکای دلچسب و کوهستانی، عمر سپری میکردند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
26 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
چهار سال از زندگی مشترک گلمحمد و فاطمه میگذشت. گلمحمد در شرکت زغالسنگ به کار شرافتمندانه کارگری مشغول بود. روزهایی که فاطمهخانم بهتنهایی بار مشکلات زندگی را به دوش میکشید، گلمحمد نیز در سیاهی و تاریکی معدن، رنج دوری و تنهایی فاطمه را میفهمید و به یادش بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
21 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
شلوغ بود و پر کار. مهربان و دوستداشتنی. تحصیلاتش را تا دوم ابتدایی ادامه داد. بعد از آن شغلهای متعددی را تجربه کرد. متولد دهمین روز فروردین سال هزاروسیصدوپنجاه، در شهر میانه روستای دستجرد بود. در تهران شاگرد رانندۀ ماشین تریلی شد. بعد به دامغان آمد و یک سالی در قنادی کار میکرد. سپس به زاهدان رفت و در کنار پسرعموهایش به کار بنایی پرداخت. چندی گذشت باز به دامغان آمد و در کنار خانواده زندگی را سپری میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
21 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
بیستم تیر سال هزاروسیصدوبیستودو، عباسعلی در ورزن چهارده (دیباج) به دنیا آمد. دوستان او را عباسقلی هم صدا میزدند. پدرش نوروزعلی کشاورز بود. تا ابتدایی بیشتر درس را ادامه نداد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
21 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سوم اردیبهشت سال هزاروسیصدوچهلونه با محرم حسینی مصادف بود و تاریخ همیشه زنده آن واقعه بزرگ به رسم هرساله مرور میشد. در این روز در روستای حسنآباد، انسانی پا به این جهان گذاشت که دوران کوتاه زندگیاش، فصلی پربار از کتاب پربرگ عاشقی انسانهایی شد که بسیار عاشقانه بر صفحات تاریخ، عزت و ایمان نگاشتند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
21 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
فرزند محمدحسن و شمایل، دهم آبانماه هزاروسیصدوچهلوهفت در روستای زردوان چهارده (دیباج) دامغان به دنیا آمد. نامش را محمدابراهیم گذاشتند. تحصیلاتش را تا چهارم ابتدایی ادامه داد. در خانواده بهعنوان فردی خوشاخلاق و خوشرفتار مشهور بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
21 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
علیمحمد سال هزاروسیصدوپنجاه، در دامغان به دنیا آمد. چون در روز جمعه به دنیا آمده بود، نامش را علیجمعه گذاشتند.مدتها دچار بیماری شد و حالش هر روز بدتر میشد. به پیشنهاد روحانی محل، نامش را علیمحمد گذاشتند.تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی ادامه داد. برای اینکه پدر بیمار بود و دستتنها، ترک تحصیل کرد و به یاری پدرش رفت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
20 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
تنها پسر ابوالفضل قربانیمحمدآبادی سال هزاروسیصدوپنجاه در روستای محمدآباد دامغان به دنیا آمد. بنابر نذر مادرش نام محمد را بر او گذاردند. هشت خواهر هم دارد. پدرش با کارگری مخارج خانوادهاش را تأمین میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب