“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
خداوند سفرۀ مهمانیاش را گشوده بود که گروهی از عالمیان دعوتش را شنیده و بر سفرهاش گرد آمده بودند و خرم از این مهمانی باشکوه. آقا محمود بههمراه همسر و اهل خانهاش در این بزم باشکوه خداوند به عبادت و بندگی خود مشغول و البته منتظر مهمانی بودند از جنس آسمان آبی و آرام.
فروردین سال سیوهشت نیز گلستانی شده بود با عطر گلهای بهاریاش. نسیم خنک حیات در سرتاسر شهر کوچک و کویری دامغان پیچیده بود. در پنجمین روز بهار نوزادی چشمهایش را گشود که با آمدنش بوستان خانۀ آقا محمود معطر شد. به یاد هشتمین امام، آقا محمود نامش را رضا گذاشت تا در بندگی و خلوص، مرضیه الطاف خدایش گردد.