شرح و تفسیر یاران شهر یار توسط استاد علی معلم دامغانی
یاران شهرِ یار
شرح و تفسیر یاران شهر یار توسط استاد علی معلم دامغانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«با درود به حضرت مصطفی (ص) و خاندان پاک او»
شهریاران بود و خاک مهربانان این دیار مهربانی کی سرآمد شهرِ یاران را چه شد
موقعیت مغتنمی پیش آمد در ارتباط با کنگره شهدای روحانی دامغان، این موقعیت را گرامی میشماریم و بین آغاز و انتهای جهانی که در آن زیستهایم پیوندی برقرار میکنیم پیوندی که شاید برای منطقه ارجمند باشد و برای عموم ایرانیان از جهت اطلاعات قابل تأمل.
دامغان شهریست در دامنه سلسله جبال البرز، شهری که گنبدان دژ (گردکوه) یعنی زندان اسفندیار در آنجا است.
دامغان شهری که یونانیان آن را «صد دروازه» یا «اکاتون پیلوس» نام دادند و ارباب ادب این کلمه را (دامغان) در حقیقت از مغان که کلمهی شایعهای در آن منطقه است ناشی دانستهاند.
ما در منطقهی قومس صحرای مغان را داریم، کوشک مغان را داریم، زاویه مغان را داریم و کلمات دیگری از این دست که نشان دهنده روحیهی روحانی این مردم از دیرباز بودهاست. فراموش نکنید که ایرانیان از دیرباز یکتا پرستبودند و دامغان شهری است که میترا (عنوان مسلکی است در زرتشتیگری و نام پیامبری است) در این شهر متولد شدهاست، این خبر تقریباً نهفته و نهانی است که همه کس را بر آن راه ندارد.
عزیزان ما کنگره شهدای روحانی دامغان را به عنوان شگفت (یارانِ شهر یار) آراستهاند.
شهر یار ولی است و شهرِ یار شهر ولایت است. رابطهی مردمان این شهر رابطهی عقل و پیمان و وفاست.
دامغان شاید ارج و قدر این را داشته باشد که از شهر های یاران بودهباشد چنان که در اخبار آخرالزمان نقل است که بعضی از یاران امام زمان (عج) از این ولایت است.
از بخت خوش مردمان دامغان و از سعادت این مردمان بود که پیام پیامبر آخرالزمان (عج) به وسیلهی سفیر آتش به این شهر رسید، اگر این مسئله را نیز بیفزاییم که برخی از اولیاء خصوصاً دو سه تن از ائمهی هدی از این مسیر عبور کردند، حضرت ثامن الحجج حضرت رضا (ع) در آهوان قومس آن قصهی شگفت را دارد که مردمان در منطقه آن را شنیدهاند و میدانند
و این که از این مسیر به بیهق و به نیشابور رسید و آن حدیث شگفت (سلسله الذهب) را در آن جا بیان کرد. این قولی است که اغلب آن را شنیدهاند.
اگر حضرت جواد (ع) از مسیر این جهان گذشته باشد از این شهر گذشته است. و دیگر آن که آنگاه که طبرستان فتح میشد، مسیر طبرستان از دامغان، سمنان و بسطام بوده است.
که سه مسیر در کنار یکدیگر به طبرستان و گرگان میرسد و میدانیم که امام حسن مجتبی (ع) در فتح گرگان شرکت داشت و ای بسا که مقدم آن بزرگ گرامی به این خاک پاک رسیدهباشد. این که پیوسته از این شهر و این منطقه اولیاء خدا برخاستهاند تردیدی نیست و این که نظر اولیاء خدا با این جا بودهاست تردیدی نیست.
جهان بر مبنای ولایت آفریده شده و جهان انسانی با حذف ولایت اصولاً غیرقابل تصور است. همچنان که مزرعه را با حذف باران های بهاری (شش به شش یا شئشه) خشک خواهی یافت.
آنان که حکومت میکنند اگر از ناحیهی خدا، با قواعد خدا براساس فطرت آدمی حکومت میکنند که حکومت شهریاران است و در حکومت شهریاران شهر، شهرِ یاران است، همه با هم برادریم. این سخن پیامبر (ص) ماست که خود با پسرعم و دامادش علی مرتضی (ع) عقد اخوت بست و دیگران را واداشت تا برادران یکدیگر باشند تا مدینه النبی شهرِ یاری را داشته باشند، آن چنان که خدای متعال معین نموده است.
در آخرالزمان که در حقیقت پاییز باغ آفرینش است و به قول مردمان سرزمین ما سنگ پزان تاریخ آدمیست، انسان دچار بی مهری و بی عهدی و پیمان شکنی است زیرا شهریار شهرِ یاران در غیبت است و آن ها که نیابت دارند به اندازه خود و سهم خود میکوشند و میخروشند و لکن دم سرد شیاطین بیش از کوشش اهل ولایت این روزها کارساز است که البته آخر روزگار ایشان است و به زودی این کوچه ها که کوچ های آدمی بوده است، زیرا آدمیان این جهان نیامده بودند که ساکن شوند و بمانند بلکه بایستی بدانند جهان مسیر کوچ است و دیری نخواهد گذشت که کوچ های یخ بسته که به کوچه تبدیل شدهاست در پرتو آفتاب ولایت حضرت مهدی (عج) ذوب خواهدشد و این رودخانههای بسته همه به حرکت در خواهندآمد و زندگی معنی حقیقی خود را خواهدیافت. آن گاه مرگ همان قدر شیرین خواهد شد که ولادت، زیرا ولادت مرگ از عالمی و زادن در عالمی است و مرگ مردن در این عالم و زاده شدن در عالم دیگر است.
به هر حال به بهانهی زندگان، یعنی شهیدان روحانی دامغانی، آنان که نزد خدایشان روزی میخورند و زندهاند و جاویدان از هستی برخوردارند، از نوع هستی جاویدان سخن گفتیم و به زبان فرهنگ ایرانی و اسلامی سخن گفتیم.
به امید آنکه خدای تعالی مقام این شهیدان گرامی را متعالی فرماید و این مختصر را از ما در حق شهیدان والامقام روحانی روحانی این منطقه بپذیرد.
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته
علی معلم دامغانی
شعر شهدای روحانی دامغان
رهــا از پــی آرزو آهــوانــه زصـحرا به صـحرا چو آهـو روانـه
غـزالان فـرخنده فـر خجـسته بـه شیـری کمـنـد تعلـق گـسستـه
نـیـوشـنـده آفـریـن فـرشتـه بـه سیـمایـشان نـام ایـزد نـوشتـه
فـرّی شـاهدان شراب نهانی
شراب شهـادت شب شادمانی
فـرّی راهیـان ره مـهـربـانی
شهـیـدان روحـانی دامـغـانی
زهی شـهرِ یاران زهی شـهـریاران بـه شـادی زده بـاده با غـمگـسـاران
زداغ از می صـاف بیغـش رهیده بـه هـر شش به آبی چو آتش رهیده
شهادت لب تشنه بر عذب جـاری بـه آیـیـن در آیـیـنه شــهـریــاری
زهـی دامـغان دام غـمهای شیرین زهـی زادگــــاه مــغــان بـه آیـیـن
خـرآب مستـان ری تـا در چیـن زهـی مـولـد مـهر و میـقات یـاسیـن
علی معلم دامغانی
تیرماه ۸۲